با شاعران - دل بستگی
حافظ:
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلّق پذیرد ،آزاد است
سعدی:
چو دل به قهر بباید گسست و مهر برید
خنک تنی که دل اوّل نبست و مهر نباخت
صائب تبریزی:
در گلشنی که خرمن گل می رود به باد
دلبستگی به خار و خس آشیانه چیست ؟
اختر گرجی:
به پایان شد حدیث دل زبس گفتیم و نشنیدی
سر آمد رشته ی الفت زبس بستیم و بگسستی
پروین اعتصامی:
مشو دلبسته ی هستی که دوران
هر آن را زاد،زاد از بهر کشتن
قادر بیدگلی:
مباش ای غنچه از اوراق گل مغرور جمعیت
که این پیوستگی ها در بغل دارد جدایی ها
کلیم کاشانی:
دانه ی دام تعلّق مزرع گیتی نداشت
ما به امّید چه یارب دل به دوران بسته ایم
نظام وفا :
در جهان گر لذتی هم هست در دل بستگی است
لیک دل بستن نمی ارزد به دل برداشتن
وحشی بافقی:
پیوستن دوستان به هم آسان است
دشوار،بریدن است و آخر آن است
ابوالحسن فراهانی:
ترسم این الفت که دارد با گریبان دست من
در قیامت نیز نگذارد که گیرم دامنی
:امیر حسینی هروی:
نی ام به دام تعلّق اسیر بیم و امید
غلام خویشم و فرمانروای خویشتنم
پژمان بختیاری:
خاطرم گرد تعلّق نپذیرد گویی
در دل آب نشسته است تن خاکی ما
گلشن کردستانی:
مباد آنکه به این شوره زار دل بندم
که باغ عمر مرا برگ و بار باید و نیست
مهدی سهیلی:
پای همّت را فرو بستیم با دلبستگی ها
شد نصیب ما از این دلبستگی ها ،خستگی ها
🌹🌹🌹 منبع کانال دانشرام