با شاعران-رقیب ، بیگانه
حافظ:
روا مدار خدایا که در حریم وصالش
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد
ابوسعید ابوالخیر:
از بیم رقیب ،طوف کویت نکنم
وز طعنه ی خلق گفت و گویت نکنم
حسین حجتی:
دوشم رسید مژده که امشب رقیب رفت
ساقی بریز باده که از من شکیب رفت
حضوری قمی:
رقیب از آرزوی این که از مرگم خبر یابد
به هرکس می رسد حال من بیمار می پرسد
سعدی:
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند رقیبان که تو منظور منی
رفیعی کاشانی:
سگش را با رقیب از ساده لوحی آشنا کردم
کنون آن ها به هم یارند و من چون سگ پشیمانم
شاهی سبزواری:
به جز رقیب که در آرزوی مرگ من است
کسی زحال من ناتوان خبر نگرفت
صابر همدانی:
یار رقیب دیده سزایش ندیدن است
دندان کرم خورده علاجش کشیدن است
وحشی بافقی:
همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
بی تابم و از غصّه ی این،خواب ندارم
هلالی جغتایی:
هجر بتان ناخوش است،سرزنش خلق نیز
دیدن روی رقیب از همه ناخوش تر است
شرف قزوینی:
سر گران با غیر و با خود مهربان می خواهمت
پیش از این با من چه سان بودی چنان می خواهمت
اخوان ثالث:
تورا با غیر میبینم صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری زدستم بر نمی آید
عبدالرفیع حقیقت:
یادم نمی رود بخدا زیر آن درخت
دستم گرفت و گفت که بیم از رقیب هست
فریاد شوق از دل خونین جهید و گفت
بیم از رقیب نیست چو بامن حبیب هست
🌹🌹🌹منبع کانال دانشرام