عاشقانه 106
من تمام شعرهایم را
در وصف نیامدنت سروده ام!
و...
اگر یک روز ناگهان
ناباورانه سر برسی!!!
دست خالی ...
حیرت زده...
از شاعر بودن
استعفا خواهم داد !
نقاش میشوم...!
و نقش پرواز را
بر میله های تمام قفسهای دنیا
خواهم کشید...
.......
موهایت را
هر کسی می تواند ببافد
اما
روزی خواهی فهمید
دیگر
هیچکس مثل من
با موهایت
شعر نخواهد بافت
مصطفی زاهدی
.........
تمامِ سازهایِ دنیا برایِ دل من می نوازند
مثلِ تمامِ یاسهایِ دنیا که به خاطرِ من گل میکنند
مثلِ تمام اشعارِ عاشقانه که سروده میشوند
مثلِ بهار که به عشق من میآید
مثلِ زمستان که به التماسِ من میرود
مثل شب بو ها
که عطرشان با شب میآید
با شب و مهتاب ، برایِ من
همین بهار
یک شبِ مهتاب
مردمانِ زیادی سازهایشان را بر میدارند
زیباترین آهنگها را مینوازند
تا من عاشقانهترین شعرم را برایت بخوانم
تا تو مستِ عطرِ شب بو ها
تا تو عاشق یک دسته گلِ یاس شوی
و تو خواهی دید
که تمامِ دنیا بیدار مانده است
تا به آغوشم بیایی
و من دیوانه وار بگویم
دوستت دارم
نیکی فیروزکوهی
........
به خودم قول داده بودم
این شنبه که آمد
فراموشت کنم
اما تمامم در جمعه جاماند ...
بیا منطقی تر فکر کنیم
توبه ی گرگ
مرگ است دیگر مگر نه؟
.........
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام
دل تو را می طلبد ، دیده تو را می جوید
صائب_تبریزی