عاشقانه 87
چه گویمت؟ که تو خود با خبر ز حال منی
چو جان، نهان شده در جسم پر ملال منی
چنین که میگذری تلخ بر من، از سر قهر
گمان برم که غمانگیز ماه و سال منی
خموش و گوشه نشینم، مگر نگاه توام
لطیف و دور گریزی، مگر خیال منی ...
سیمین_بهبهانی
........
چه گویمت؟ که تو خود با خبر ز حال منی
چو جان، نهان شده در جسم پر ملال منی
چنین که میگذری تلخ بر من، از سر قهر
گمان برم که غمانگیز ماه و سال منی
خموش و گوشه نشینم، مگر نگاه توام
لطیف و دور گریزی، مگر خیال منی ...
سیمین_بهبهانی
........
انسانهایی بودیم،
که به پاک کردن،
عادت داشتیم.
ابتدا اشکهایمان را
پاک کردیم،
و سـپـس،
یکدیگر را...
ایلهان_برک
.........
مشغول سرودن تو ام !
درست
مثل باز و بسته کردن
دکمه های
پیراهن چهارخانه ات
در تاریکی !
تا بدنبال
بوسه گمشده ای
در دنج آغوشت
چنان بزم عاشقانه ای
راه ببندارم
که _
خود خدا هم به ما لبخند بزند !
معصومه_قنبری(ترنم باران )ــــــــــ
.........
این همه ...
دوستت دارم را....
کجای
دهانت پنهان کرده ای
که اینطور
از چشمانت بیرون می ریزند !!
دکتر کریم مبشری