قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

عاشقانه 45

چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۳۵ ب.ظ

کم دارم 

حضور تورا 

کنار عطر دو چای دارچین

و شب نشینی دو نفره...

تاانتهای شب

و آرام گرفتن آغوشت

تو را عجیب کم آورده ام! 

*

آنقدر دوستت دارم

که هر چه بخواهی همان را بخواهم

اگر بروی شادم

اگر بمانی شادتر

تو را شادتر می خواهم 

با من یا بی من

بی من اما

شادتر اگر باشی

کمی

فقط کمی 

ناشادم

و این همان عشق است 

عشق همین تفاوت است

همین تفاوت که به مویی بسته است

و چه بهتر که به موی تو بسته باشد

خواستن تو تنها یک مرز دارد

و آن نخواستن توست

و فقط یک مرز دیگر

و آن آزادی توست

تو را آزاد مى خواهم

*

رژ های قرمز 

شاید آفریده شدند 

که جای بوسه های آبی فیروزه ای را پر کنند،

شاید بار اول 

وقتی معشوقه یک زن ترکش کرد

شب ها 

دندان هایش 

صدا خفه کن اشک هایش شدند

آثار ضرب و شتم دندان ها 

شد، اولین ماتیک سرخ دنیا...

رژ های قرمز شاید آفریده شدند 

که جای بوسه های آبی فیروزه ای را پر کنند...

*


بیداری...؟


ارسال کننده این پیام،دارد جان میدهد..


هوایش را داشته باش...


لطفا...

مهتاب .ش

.........

...:

خواب دیدم که در آغوشِ منی، باور کن

مست و دیوانه و مدهوشِ منی، باور کن


خواب بودم که ز لبهای تو بوسیدم باز

باده مینوشی و همنوشِ منی، باور کن


لب به لب، دست به گیسو، یله در آغوشت

گاه‌بر سینه و گه دوشِ منی، باورکن


سر، فراگوشِ تو و زمزمه ی شعر و غزل

چشمِ من، شعرِ من و گوش منی، باورکن


دستِ شعر و غزلم، بسته‌ی زندانِ حیاست

نازنینی و خطاپوشِ منی، باورکن


کاش میشد که بگویم همه ی خوابم را

وصف آن دم که چو تن پوش منی، باور کن

اقبالی

........

ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی

وان گه برو که رستی از نیستی و هستی


گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو

هر قبله‌ای که بینی بهتر ز خودپرستی


با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش

بیماری اندر این ره بهتر ز تندرستی


در مذهب طریقت خامی نشان کفر است

آری طریق دولت چالاکی است و چستی


تا فضل و عقل بینی بی‌معرفت نشینی

یک نکته‌ات بگویم خود را مبین که رستی


در آستان جانان از آسمان میندیش

کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی


خار ار چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد

سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی


صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز

ای کوته آستینان تا کی درازدستی


حافظ

🍃🌺🌿


چه سرنوشـت غم‌انگیزی، که کرم کوچک ابریشم


تمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود

*

ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺩﺭﻭﻳﺶ ﺷﺪ ﻭ ﺷﻮﺭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ

ﺩﺭ ﭘﻨﺠﻪ ﺍﻡ ﺁﺗﺶ ﺯﺩ ﻭ ﺗﻨﺒﻮﺭ به ﻣﻦ ﺩﺍﺩ


ﻧﺎﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺭﻳﺨﺖ ﻓﻌﻮﻟﻦ ﻓﻌﻼﺗﻢ

ﻣﻦ ﻣﺸﺘﻌﻠﻦ ﻣﺸﺘﻌﻠﻦ ﻣﺸﺘﻌﻼﺗﻢ...


استاد_حسین_منزوی

.......


محبوب دلم ز من جدایی تا کی؟ 

 

من درطلب و "تو" بی وفایی تا کی؟

سلمان_هراتی

‌💌💌💌💌💌


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۰
م.ر م.س

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">