قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

جمعه ها محبوسم در حباب شیشه ای تنهایی..

شناور بر رودخانه ی اندوه که از زیر پل دلتنگی ها عبور میکند و در نهایت میرسد شاید پای درخت بیر مجنونی که من در روزهای بیخبری کودکی پای آن گنجشکهای مرده را دفن میکردم...

چقدر کشدارند این جمعه های خاکستری بهار قد کشیده در امتداد چشمهای منتظر آنهایی که شبهای فراق را به امید صبح وصل پلک بر هم نمیگذارند...من دلم کمی از هوای بودنت را میخواهد که این حباب پر شده از نفسهای مسموم بی تو مرا دیر یا زود از پا در خواهد آورد...

مرا به وعده ی آمدن شنبه هایت دلخوش نکن ...

برای جمعه های بی تو بودنم فکری کن ..جمعه را تنهایی نمیشود.....

.......

‍ ‍ 

.


جمعه روز ای کاش های من است...

تمام روزهای هفته تو را آرزو میکنم و روزهای جمعه بر مزار مشتی آرزو اشک میریزم...چه میشود کرد وقتی دنیا آبستن آرزوهای هزار ساله است اما فقط نوزادهای بی سر مرده به دنیا می آورد...زمان از حرکت نمی ایستد و روزگار مدام چوب دیگری لای چرخ زندگی آدمها میگذارد...

ای کاش در روزگاری جز این عاشقت میشدم در زمانی که دنیا مهربانی میزایید و جهان معطر از عطر نفسهای مردمان عاشقی بود که زیبایی یکدگر را با چشمهای بسته بدون هیچ چشمداشتی باور داشتند...

ای کاش از لابه لای همین سطرهای خط خطی پریده رنگ دست تو ناگهان از آستین روزگار بیرون می آمدو.....

.......

همه ی روز های هفته فردند

جمعه اما

دو نفر است

یکی دلت را می فشارد

یکی گلویت را...

.......

برای شما را نمیدانم !

اما

زندگی ما

یک روز دارد

به نامِ جمعه !

این لامذهب

غمی دارد

که هزارتا بغض

از کنارش

میزند بیرون ...

........

جمعه یعنی دلم از غصه بمیرد اما


به همین بودنت از دور قناعت بکنم!

........

غروب_جمعه

آخر هر هفته

حوالی ساعت شش

مینشینم با غروب جمعه حرف میزنم

و دلیل این همه دلگیر بودنش را میپرسم

پاسخ سوالم را با سوال میدهد!

او هم دلیل بی قراری ام را میپرسد

من هم بی اختیار از چشمانت میگویم!

آنقدر با آب و تاب میگویم که گذر زمان فلج میشود!

هوا رو به تاریکی میرود....

پاسخ سوالم موکول میگردد به جمعه بعد

مدتهاست کار هر هفته ام این شده....

بی خبر از آنکه

هر بار خودم پاسخ سوالم را میدهم

از تمام نبودن هایت هم اگر بگذرم

چشمانت را نخواهم بخشید

........

هیچ خبر داشتی که

جمعه معنی تو را میدهد؟!


معنی توئی که نیستی

توئی که ندارمت

معنی توئی که..

بگذریم...

حالا من نشسته ام و واژه ها را برای هم خواستگاری میکنم!!

که وقتی به هم آمدند!

بگویند که با دل من چه کرده ای...

راستی...!!

ببین اینها به هم می آیند...!؟!


جمعه..

دلتنگی..

نداشتنت.....


چه هذیان میگویم

نیستی که ببینی.....

......

صبح یا عصر

زیاد فرقی نمیکند

دلتنگیِ جمعه

از جایی شروع میشود

که دهانت پر از حرف است برای گفتن

اما کسی را نداری برای شنیدن...

.........

جمعه ها عصر

همینطور که از پیراهن به تنم نزدیک تر میشوی به خوابم بیا...!

حرف هایی هست که فقط آنجا میشود گفت!

کارهایی هست که فقط آنجا میتوان کرد!

شعر هایی هست که فقط آنجا میتوان سرود!

جمعه ها عصر به کفرم با یک بوسه پایان بده!

راستی...

حقیقت دارد؟

خدا یک عصر جمعه برای تنهایی اش تو را خلق کرده؟

من مشکوکم،برعکس نباشد گل زیبایم!؟

کاش قبل از اینکه این عشق ندیده ها سنگسارم کنند بیایی!

کاش به کفرم با یک بوسه پایان دهی

آن هم در یک عصر جمعه!

........

جمعه و شنبه برایم چه تفاوت دارد

من که هر لحظه و هر ثانیه دلتنگ توام

خلیل_رحیمی

........

تمام ایام 

دلگیر و غمگین هفته را،

تمام حال این دل تنگِ بیقرار را،

تمام این شبهایِ سردِ رو به انتظار

این روزهایِ تکراری 

این افسردگی حال

فقط به دنبال واژه ای برای 

بیان این همه پریشانی بودم.

تافریادکنم،

بغض درگلونشسته را

گشتم وگشتم تارسیدم به

این روز؟

هیچ کلمه و واژه ای این غم را

نمیتوانست معناکند!

 بغیرازجمعه ...


وتوجمعه ترین حالت منی...

........

فراموشت کرده ام

و حالا

همه چیز عادی شده

باران که می بارد

پنجره را می بندم ..


دیگر یادم نیست

غروب جمعه

چه ساعتی بود !


پاییز را

تنها از روی تقویم می شناسم !


فراموشت کرده ام 

اما ...

گاهی دلم برای دلتنگ ِ تـو شدن

تنگ می شود  ...

 .........

جمعه برای من روز سفر است

باید چمدانی پر از دوستت دارم را بردارم

و بروم تا اولین بوسه

به آغوشی از جنس پرواز

نگاهی از عشق


جمعه باید راه بیفتم و هفت شهر ما شدن را

روی تنت پیدا کنم

برسم تا پشت گردنت...

جایی که طعم بهشت میدهد و عطر اقاقیا

جایی که گویی از جنس کهرباست

تا بخار نفسم را با نوشتن یک دوستت دارم

زیبا کنم!


جمعه ها عصر دلتنگی های مردانه ام را

با یک بوسه

پشت گردنت جا میگذارم

تا دنیا ببیند

یک مرد با تمام مردانگی اش

تمام احساسش را روی گلوی یک زن جا میگذارد!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۱۰
م.ر م.س

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">