با شاعران -جوانی
سعدی:
دریغ روز جوانی و عهد برنایی
نشاط کودکی و عیش خویشتن رایی
رهی معیری:
بگذشت چون نسیم بهاری جوانی ام
طی شد چو عمر لاله و گل زندگانی ام
فرخی سیستانی:
خوشا عاشقی خاصه وقت جوانی
خوشا با پریچهرگان زندگانی
صائب تبریزی:
من از نسیان پیری دل به این خوش می کنم صائب
که بیرون می برد از خاطرم یاد جوانی را
کلیم کاشانی:
به گرد میکده ها گردم و نمی یابم
از آن شراب که در ساغر جوانی بود
ایرج میرزا:
یاد ایّام جوانی جگرم خون می کرد
خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد
اسماعیل نواب صفا:
من چیستم حکایت از یاد رفته ای
تصویری از جوانی بر باد رفته ای
نظیری نیشابوری:
هر چند به عشرت گذرد نوبت پیری
ایّام جوانی نتوان کرد فراموش
شهریار:
از زندگانی ام گله دارد جوانیم
شرمنده ی جوانی از این زندگانی ام
نظامی گنجوی:
فارغی از قدر جوانی که چیست
تا نشوی پیر،ندانی که چیست
وفای اصفهانی:
عشق خوش و ایّام جوانی همه گویی
چون بوی گلی بود که همراه صبا بود
🌹🌹🌹