قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

عاشقانه 31

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۳۹ ب.ظ

ارّابه ی خورشید، 


در دست توست!


هر صبح،


از آن سمتِ نیایش ،ِ 


عشق طلوع می کند، 


بر باران بوسه هایت!!

*

در پناه عشق،

طلوع می کند خورشید جهان!

آلوده به نفس های تو می شود!

صبح، انعکاس لبخندهای توست 

از شبانه ای، که 

از چشم های شب، کوچ کرده ...

مهتاب. ش

......

این همه ناز و ادا رسم مسلمانی نیست

بی وفا عشوه نکن، کار تو انسانی نیست


عشق من رونق بازار هوس می شکند

آخر و عاقبت عشق هوس رانی نیست


«همه با قافیه ی عشق مصیبت دارند

مشکل از سبک عراقی و خراسانی نیست»


واژه هایم همه عریان شده در وصف تو عشق

واژه پردازی در وصف تو عریانی نیست


من که تنها به امید تو غزل می خوانم

بی وفا عشوه نکن، کار تو انسانی نیست

.........

این ابرهای سوخته‌ی سوگوار

تابوت آفتاب را به کجا می‌برند؟

این بادهای تشنه، هار و حریص وار

دنبال آبگون سرابِ کدام باغ

پای حصارهای افق سینه می‌درند؟


ای شب ! به من بگو

اکنون ستاره ها

نجواگران مرثیه عشق کیستند؟

و گاهِ عصر بر سر دیوار باغِ ما

باز آن دو مرغِ خسته چرا می‌گریستند؟

منوچهر_آتشی

........


کم دارم 

حضور تورا 

کنار عطر دو چای دارچین

و شب نشینی دو نفره...

تاانتهای شب

و آرام گرفتن آغوشت

تو را عجیب کم آورده ام! 

عادل_دانتیسم

.......


      ما نوشتیم و گریستیم


ما خنده‌کنان به رقص برخاستیم


ما نعره‌زنان از سرِ جان گذشتیم...


کس را پروای ما نبود.

احمد_شاملو

......

نه خوابم بُرد

- نه هوشم از هفت کُپهء رویا پرید..!!!

تعبیرِ بیداری ام را

کدام کولی به فالی نیک دیده ست؟!..

کسی از تبعیدیان خاک نمی داند...

که من

- عاصی تر از هماره

شاعرِ در خودم ماندم...!!!!

به سکوتی شکنندهء پژواک...

به سکوتی درنده تر...

- با خشمی پلنگانه...!!!......

ماهی نبود...

که پنجه هایم را به صخرهء سنگی کشیدم....

ماهی نبود...

که پوست به تیغِ نیزاران...!!!!....

غریو کمرشکن بود وُ...

سماجت ِ چشم های تیز وُ

وزوز نفسگیر مگسک...!!!!....

رهیدن از شب ِ بی فانوس وُ ماه...

غیرتی عاشقانه می خواهد وُ...

هیبت ِ هجران کشیده عاشق....!!!!....

پشت به فصلِ بی شبگرد دارم...

...و رجعت

- به زخمهای بی مرهم...

کسی بیداری ام را 

- به خواب ...

حتی به خواب هم نمی بیند...

که زمستانِ زود آمده...

- دیرتر نیز می رود...!!!!.....

گویا_فیروزکوهی

........

لبخند بزن شعر بخوان فاصله را جبران کن

لب تر کن و دنیای مرا ساده غزل باران کن


یک چای هل و درد دل ساده برایم کافی است

یک عصر بهاری تو در این خانه مرا مهمان کن !

مجیــد_احمـــدی

.........

-درد ؛

حرف من نیست ،

درد، 

نام دیگر من است.

من ، چگونه خویش را صدا کنم؟...

قیصر_امین_پور

........

گفتی ام دردٖ تو عشق است دوا نتوان کرد


دردم از تـوست ، دوا از تـو چـرا نتوان کرد؟

هاتف_اصفهانی

.......

محبوب من

از دوست داشتنم می ترسد

از داشتنم می ترسد 

از نداشتنم هم می ترسد ..!


با اینهمه اما

مبادا گمان کنید مرد شجاعی نیست !


وطنش  بودم اگر

به خاطر من می جنگید

و مادرش اگر

بخاطرم

جان ....


من اما

هیچ کس اش

نیستم

من

هیچکس اش هستم ...

رویا_شاه_حسین_زاده

.......


محبوب من جهان ، غزلی عاشقانه است 

این بهترین تصور من از زمانه است !

 

دنیابه لطف عشق چنین دیدنی شده چون 

آتشی که جلوه ی آن در زبانه است !

غلامرضا_طریقی

  

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۳۱
م.ر م.س

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">