قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

عاشقانه 29

پنجشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۶، ۰۷:۵۶ ب.ظ

مثل داروهای کم پیدا نبودت فاجعه ست

من پر از درد توام !بیمار میدانی که چیست

مجتبی_سپید

..........

در زدی؛ آمدی؛ نبودم ...

رفته بودم عشق را خبر کنم...

آمدی؛ ... در زدی؛ ... نبودم؛

رفته بودم تو را خبر کنم.

چیستا_یثربی

.........

🌹🌹🌹


عشق آن پیچک وحشی است که بر قامت دل

تنگ می پیچد  و  می پیچد  و  می خشکاند...

مهدی_عنایتی

.........

عصر "دلتنگی" است ...

گول این هیاهو را نخور 

ازدحام شهر 

از انبوه تنهایی پر است ...

سیدمحسن_خاتمی

........

‍ ‍ ‌به دری ک باز مانده 

لگد نمی زنند !

پنجره ها 

خودشان دلشان گرفته 

از نقطه شدن دلخوشی ها توی جاده !

تو را به باران

تو را به مهربانی از یاد رفته

تو را به دل هزار تکه ...

دلم کجاست ؟؟

که هزار پرنده ی بی آواز 

توی سینه ام 

پرپر می زنند و

پرپر می زنم ...

معصومه_صابر  🌿

.........

چقد این شعر جدیدم به شما می آید

غزل  و  شعرِ سپیدم به شما می آید


اینکه هر شعرفقط لایق چشمان شماست

خودِ من تازه رسیدم به شما می آید


دفترم پر شده از قصه ی بی حوصلگی

قلمی  تازه  خریدم  به  شما می آید


تا  که  دایم بنویسم  که  شما  زیبایی

آنچه از عشق شنیدم به شما می آید


دست خورشید نباید که تورا لمس کند

سایه یِ سَرو  رشیدم  به  شما می آید


دلخوشم تا  که  شما حس بهاری باشی

صفتِ  صبح  امیدم  به  شما می آید


پُرِ از  دلهره  بودم   تو  ردیفم کردی

آنچه من قافیه چیدم به شما می آید...

امیر_اخوان

.........

مینویسم « تـو »

سنجاق میکنم

به روی قلبم

و تپیدن

آغاز میشود...

مرتضی_فتحی

........

گفتی: غزل بگو؛ چه بگویم؟ مجال کو؟

شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟


پر می ‌زند دلم به هوای غزل ولی

گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟


گیرم به فال نیک بگیرم بهار را

چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟


تقویم چارفصل دلم را ورق زدم

آن برگ‌ های سبزِ سرآغاز سال کو؟


رفتیم و پرسش دل ما بی ‌جواب ماند

حال سؤال و حوصله‌‌ ی قیل و قال کو؟

"قیصر امین پور"

.........

‌از همین فاصله ی دور صدایت کردم

ای که غافل ز منی_باز هوایت کردم


بار ایّام فراقت کمرم را خم کرد

بی تو بر جور الم هات ‌کفایت کردم


تو اگر ناز کنی یا که تشر_فرقی نیست

دل بی حوصله را تحت لوایت کردم


زائر مرقد چشمان خمارت گشتم

تو شدی کعبه و در سینه خدایت کردم

مرتضی_شاکری

........


این قدر، پنهان مباش از چشم من


            دیدمت با دیده‌ی دل، بارها

معینی_کرمانشاهی

........

درمن این غریبه کیست؟باورم نمی شود


یاد من زخاطرش وه چه دور می رود


ای تواز خودت برون با شتاب می روی


پس چه شدکه سایه ات سوی تو نمی دود

محبوبه کبیریان

........

روبرویم نصفِ رویت را بپوشان بعد از این


 ماه ِکامـــــل،میکنــــــد دیوانه را دیوانه تـر

کیاسلطانی

.........

نه فقط از تو اگر دل بکنم می‌میرم

سایه‌ات نیز بیفتد به تنم می‌میرم


بین جان من و پیراهن من فرقی نیست

هر یکی را که برایت بکنم می‌میرم


برق چشمان تو از دور مرا می‌گیرد

من اگر دست به زلفت بزنم می‌میرم


بازی ماهی و گربه است نظربازی ما

مثل یک تُنگ شبی می‌شکنم می‌میرم


روح ِ برخاسته از من، ته این کوچه بایست

بیش از این دور شوی از بدنم می‌میرم 

کاظم_بهمنی

........

پنجشنبه ات بخیر

کُجایی؟! 

چِه میکنی؟! 


اینجا 

شلوغ کرده 

خیالَت

         درونِ من...

شهناز_امیرمجاهدی

.........

.

هر زنی..

لابه لای موهایش 

مردی را پنهان کرده است

هر وقت یک زن را

قیچی به دست دیدی 

بدان عزادار مردی‌ست 

که موهایش را شانه میزد

ثریا_بیگ_زاده




موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۲۴
م.ر م.س

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">