عاشقانه 28
به خیالش مرز تعیین مى کرد
بااخمهایش
نمى دانست
دل عاشق
از سیم خار دار هم خواهد گذشت
*
عکس ماه را قاب گرفته بود
حوض با سنگ هایش
من روى ماه تو را
با چشم هایم
*
هوا گرفته و مسموم
کوچه ها تنگ و بن بست
خیابانها سرد و بیروح
اینجا هیچ نسیمی نمیوزد
که آرزوها را روانه کنم
ببین نبودنت چقدر سخت است
*
من
که
دلم
غرق های و هوی توست چگونه رنج نبرم
وقتی
محتاج
توام
به لبخندی حزین چون کارد به استخوان
نمیبری
پناه
*
مثلِ یک کوچهی بنبست
خرابت شدهام
گاهی از من بگذر،
حسرتِ عابر سخت است ،،،
*
به خواب هایم یک شب بخیر بدهکاری
به لب هایم یک بوسه
به شانه هایم یک آغوش
سر جمعِ حسابمان میشود: بودنت
*
بگذار کنارت گام بردارم
بگذار دست بر شانه ات بگذارم
بگذار عاشق شوم با تو
این روزهای فروردین
این کوچه های خاطرات
جان می دهد برای یک راه پیمایی دو نفره
جان می دهد برای یک خلوت عاشقانه
پشت یک میز
درون یک کافی شاپ دنج
با دو فنجان قهوه
من باشم
تو باشی
گویی تمام جهان را یک جا تصاحب کرده ام
مهتاب .ش