قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

امروز چهارشنبه بیست و سوم تیر هزار و سیصد و نود و پنج برای خریدن مقداری شیرینی به شیرینی فروشی ... در گلباغ نماز رشت رفتم .

دختر جوانی داشت شیرینی می خرید ؛

لطفاً به ادامۀ مطلب رجوع کنید:

خلاصه هی این نوع نه آن یکی ، ناگهان پرسید :« این ها که می گی خوشمزه س ،روش چیزه ؟» کارگر شیرینی فروشی پرسید : « چیزه ؟ یعنی چه چیزی ؟» دخترک گفت : « پنیر ! » جوانک با خنده گفت : « نه !»

مرا می گویی آن چنان به فکر فرو رفتم که نزدیک بود به دختر جوان بگویم :« پنیر چه ایرادی دارد که می گویی چیز؟» . شیرینی را خریدم و بیرون آمدم ، در ازدحام روان خیابان با اتومبیل پشت سردختر خانم قرار گرفتم ، ظاهراً شیرینی را خورد و کاغذ زیر آن ( یا دستمال کاغذی ) را وسط خیابان انداخت !

خندیدم و زیر لب گفتم :« خانم چیز! » واقعاً چه قدر بی فرهنگی! و یاد این ضرب المثل افتادم :« درونم مرا می کشد بیرونم دیگران را ! »

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۲۳
م.ر م.س

نظرات  (۷)

عالی بود
 دکتر رحیمیان در کلاس نقل کردند که آقایی با همسرش مدت کوتاهی به فرانسه رفت. پس از بازگشت - مطابق رسم ایرانیان - فامیل و آشنا برای پیشواز و دید و بازدید آمدند.
سرکار خانم هنگام سخن گفتن ، لهجه فرانسوی داشتند و مثل فرانسوی های فیلم -که به فارسی حرف می زنند - فارسی را با لهجه تکلم می کردند .
شوهرش با خودش گفت زن است دیگر ، کم کم خوب می شود اما نه تنها خوب نشد که بدتر شد . انگشت نما و مورد تمسخر در و همسایه ، نانوا، بقال و ... شد . خلاصه آقا تقاضای طلاق دادند و وقتی قاضی علت را جویا شد گفت با همسرم چند ماه رفتیم فرانسه ... و حالا همسرم مدعی است که نمی تواند فارسی سخن بگوید !
عالی بود
پیتزا با نون بربری بدم خدمتتون !
این ها همون هایی هستند که برای کلاس کار هم شده سوشی می خورند در حالی که دوست ندارند(ببخشید بعد بالا می آورند ) و بیف استرانگف سفارش می دهند !
واقعا آدم نمیدونه چی باید بگه در چنین مواقعی
جالب بود .
می گویند : در گذشته های دور شخصی درس خوانده ، پیری را دید که باری چوب بر خرش گذاشته و به سمت بازار می رفت تا آن را بفروشد؛ برای آن که اظهار فخر کند و سواد خود را به رخ پیرمرد عوام بکشد گفت :« هذا الحطب علی الحمار چنده آقا ؟» ( آقا چوب های روی خر چند است ؟)پیرمرد خودش را جمع کرد و منظور آن مرد را نفهمید.
حالا داریم به سمتی می رویم که گویا زبان مادری فراموشمان شده است . قبلاً عربی گفتن کلاس داشت و نشانۀ سواد بود و حالا انگلیسی گفتن . طرف یک ماه می رود آن ور آب ، آن چنان انگلیسی را با فارسی مخلوط می کند و حرف می زند که گویی هزار سال است در آمریکا و اروپا زندگی می کند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">