قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

حکایت های عامیانه (فولکلور)1- دبه یکی دبه دو

چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۵۶ ب.ظ


می گویند سر شبی چند تا رفیق دور هم جمع بودند و یکی شرط گذاشت که اگر کسی تا سحر بگوید « دبه یکی دبه دو » به او یک عبا به همراه قبا و کلاه جایزه  می دهم و اگر موفق نشد جوایز این شرط را از او می گیرم.  

لطفاً به ادامۀ مطلب رجوع کنید.

یکی از دوستان شرط را قبول کرد تا اذان گفت : « دبه یکی دبه دو » . پدرش منتظر فرزند بود و از سر شب چشم به راه او و دست پاچه. رفیقی که شرط را داشت می باخت شخصی را نزد او فرستاد و گفت: « بیا پسرت دیوانه شده و یکسره می گوید : « دبه یکی دبه دو » .

پدر دست پاچه و با عجله نزد پسر و دوستانش آمد و شروع کرد به پرس و جو از پسر و داد و فریاد و التماس به پسر . پسر برای آن که شرط را نبازد ، خواند :

اسمال جونم تی پسرم ای بابا     « دبه یکی دبه دو » ( ای پدر اسماعیل جان  پسرت هستم ؛ « دبه یکی دبه دو »)

شرط دانم یک عبا و یک کلاه و یک قبا    « دبه یکی دبه دو »( شرط  یک عبا و یک کلاه و یک قبا دارم ؛ « دبه یکی دبه دو » )

الا بگویم صباح     « دبه یکی دبه دو » ( تا صبح بگویم « دبه یکی دبه دو »)

و به این ترتیب به پدرش تفهیم کرد که شرط بندی کرده است واین چنین شرط را برد.


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۱۶
م.ر م.س

نظرات  (۲)

چ باحال
۱۶ تیر ۹۵ ، ۱۴:۱۱ محمدباقر قنبری نصرآبادی
جالب بود!
پاسخ:
نظر لطف حضرت عالی است.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">