قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

می گویند: نوعروسی پس از مراسم ازدواج – مطابق رسم گذشته - به منزل پدر شوهر نقل مکان می کند و در اتاقی ساکن می شود .

لطفاً به ادامۀ مطلب رجوع کنید.


فردا صبح که همسر و پدرشوهرش برای کار به مزرعه می روند ؛ نوعروس با خود می گوید حالا که کسی در خانه نیست، تشت آب را گرم کنم و حمام کنم .

وقتی که شروع به شستن سر و بدن می کند پدر شوهرش برای کاری به منزل برمی گردد و نو عروس برای آن که پدرشوهرش او را نبیند تشت را بر روی خود می اندازد و شرمنده می شود و دعا می کند خدایا کاری کن که دیگر چشم در چشم پدر شوهرم نشوم تا خجالت نکشم . خداوند دعای او را مستجاب می کند و به شکل «آو لاکو » ( لاک پشت ) در می آید.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۱۶
م.ر م.س

نظرات  (۱)

این حکایات از کجا اومده؟؟؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">