قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

گرگ شعری سترگ از زنده یاد استاد « فریدون مشیری »

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۲۵ ب.ظ

گرگ

گفت دانایــی که گرگــی خیره سر      هست پنــهان در نـــهاد هـــر بشــر

لاجرم جاری است پیکاری سترگ     روز و شب مابین این انسان و گرگ

زور بـازو چـارۀ این گرگ نیست     صاحب اندیشــه دانـــد چـاره چیست

ای بســــــا انسـان رنجـور پریش     سخت پیچیده گلـــــوی گرگ خویش

وی بســـــا زورآفرین مرد دلیـر     هست در چنــــگال گرگ خود اسیر

هرکه گرگش را دراندازد به خاک    رفتــه رفتــه می شــود انســان پاک

وآنکه ازگرگش خورد هردم شکست     گرچه انسان می نماید گرگ هست

وآنـکه با گرگــش مدارا می کنـــد     خلـق و خــــوی گرگ پیدا می کند

در جوانـــــی جان گرگت را بگیر     وای اگر این گرگ گردد با تو پیر

روز پیری گرچه باشی همچو شیر     ناتـــــــوانی در مصاف گــرگ پیر

مردمـــــان گر یکدگر را می درند     گــرگـــهاشان رهنــما و رهبــــرند

این که انسان هست این سان دردمند     گـــــرگ ها فرمانـــــروایی می کنند

وآن ستــــمکاران که با هم محرمند     گـــــــرگ هاشان آشنـــــایــان هم اند

گرگ ها همراه و انسان ها غریب     با کـــــــــه باید گفت این حال عجیب

از کتاب «دیار آشتی» زنده یاد « فریدون مشیری »

صدا و تصویر «استاد» هنگام  خواندن این سرودۀ مانا  . لطفاً روی کادر زیر کلیک کنید.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۱/۱۰
م.ر م.س

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">