حکایت های جالب و واقعی 12
شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ق.ظ
چقدر احتیاط !
در یکی از مدارس غیر انتفاعی منطقۀ 5 ، دانش آموزی داشتم که با پای پیاده و قدم آهسته ، فاصلۀ خانه اش تا مدرسه ، حدوداَ پنج دقیقه راه بود . با تاکسی شاید یک دقیقه و دویست تومان کرایۀ آن زمان .
پدرش اصرار داشت که با خرج دانش آموز، مدرسه باید برای او سرویس بگذارد و چون هم سرویسی نداشت این امر برای مدرسه مقدور نبود .
پدرش همواره اعتراض داشت و وقتی علّت را جویا شدیم گفت : « پسرم باید از این پارک بگذرد و در آن جا یکی دو تا معتاد و مواد فروشند و می ترسم پسرم را از راه به در کنند ! » خلاصه سال بعد، پسرش را از مدرسه گرفت و جای دیگر ثبت نام کرد .
۹۴/۰۴/۱۳