حکایت های جالب و واقعی 7
جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۲۲ ب.ظ
نان حلال
بین خانه ی مرحوم عیسی خان و مرحوم ناصر پیشنماز زاده جاده باریکه ای به طول تقریبی پنجاه متر بود که از دو طرف شمال به جنوب به بلندای حدود یک متر سنگ چین بود ؛این نوع سنگ چین خانه ی عیسی خان را تقریباً به همین اندازه از زمین مجاورشان که در سراشیبی بود جدا می کرد و نیز تا قسمتی این زمین را از زمین پایین تر شمالی – زمین باقرخان .
مرحوم مادرم می گفت که کارگر روزمزد ییلاقی را اجیر کرده بودیم تا چَلم ( کود حیوانی ) را به دامون ( باغ های چای دامنه ی کوه )ببرد .کارگر با خدا نیز کود را می برد و خالی می کرد و سنگ را داخل زنبیل می ریخت و پایین می آورد وقتی علت را جویا شدند گفت باید کار کنم دیگر. سنگ های این سنگ چین ها تمامی از همین سنگ ها چیده شده بود.
۹۴/۰۳/۲۲