قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۵۰ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

ای عشق

به شوق تو

گذر می کنم از خویش


             تو قاف قرار من و من عین عبورم...

قیصر_امین_پور

...........

،،چه فرو ریختم امشب،چه  خرابم 

  چه پریشان شده ام در تب و تابم 


غزلی پاره و ویران همه بغضم

به درون باطن هر اشک مذابم 


شده ام غرق غزلهای پریشم

متلاطم  ته گرداب عذابم 

........

صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم

که ز دیدن تو بی‌هوش و ز گفتن تو مستم


دل تنگ خویشتن را به تو می‌دهم، نگارا

بپذیر تحفهٔ من، که عظیم تنگ دستم

اوحدی

.........

وای از آن روزی که یک آهو فقط با یک نگاه 


می بــرد قــلــب هــزاران گُـــرگ بالان دیـــده را 

ّ..........

گفتم: چگونه می کُشی و زنده می کنی؟





با یک نگاه کُشت و دگر زنده ام نکرد...

امیرخسرو_دهلوی

🍃🌹

..........

به دریا می زنم !

 شاید به سوی ساحلی دیگر


مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر

فاضل_نظری

........

یک دو روزی می گذارد یار من تنها مرا


وه! که هجران می کشد امروز، یا فردا مرا


شهر دلگیرست، تا آهنک صـــحرا کرد یار


میروم، شاید که بگشاید دل از صحرا مرا

هلالی_جغتـــایی

.........

مثل  یک  دیوانه  ی لال ِ  بریده  از  همه...






همکلامی های من با خویش طولانی تر است

کاظم_بهمنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۶ ، ۰۱:۴۳
م.ر م.س

.


نیامدنت 

کافی نیست 

اینکه عاشقم نیستی هم 

کافی نیست

بد بودنت هم کافی نیست


من با همه ی اینها 

هنوز دوستت دارم

می بینی 

که به «هیچ» ‌صراطی 

مستقیم نیستم!


عزیزِ دل

من محال است از تو 

دل بِکَنم!

پس 

دست بردار 

از اینهمه نبودنت !

ن.ر؟

ّ...........

....🍃🌺


عطر تو شعر بلندی ست 


رها در همه سوی


کاش یک باد به کشفت برساند ما را۰۰


مهدی_فرجی✨


.........

دعاهای سحر گویند میدارد اثر، آری

اثرمی‌دارد اما کِی شب عاشق سحر دارد؟

*

انگار 


نبض جهان را 


در دست می گیرم 


وقتی هر صبح


با صدای


 قلبی که برای من کوک کرده ای


بیدار می شوم ...

*

مهتاب.ش

........


دل ما با تو چنان است که خود می‌دانی


گوشه‌چشمِ تو باما نه‌چنان است که بود


نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد


ما همانیم، اگر یار همان است که بود..

صائب

........

بر شانه بیفشان  و مزن شانه به مویت

بگذار حسادت بکند شانه به شانه...! 

سجاد_سامانی

........

خرداد بیچاره

هنوز بهار است، اما

نه باران دارد

نه شکوفه....

مثل من که هنوز عاشقم اما

نه تو را دارم

نه نشانت را!

راحیل_نیکفر

.......

گویند بخوان یاسین تا عشق شود تسکین


  جانی که به لب آمد چه سود ز یاسینی

حضرت_ مولانا

.......

(موج آمده دریای دلم طوفانیست)

احوال دل و دیده ی من بارانیست


یک حرف سوالیست  دمادم به سرم

رفتار تو با زخم دلم انسانیست؟


در شهر یکی نیست که عاشق باشد

پیداست که دل عاقبتش ویرانیست


از حادثه یِ  عشق چنان  بیخبریم

همواره یکی در این میان قربانیست


وای  بر عاقبت قصه ی پر تشویشی

که چنین اول و هم آخر آن بحرانیست


خون دل میخورد این دفتر شعرم اما

گریه میکرد برایم که قلم زندانیست


دست از باور خورشید کشیدم همه

چه عیان است که این آخرهر نادانیست


و برای من و ما مرثیه ای باید گفت

چه سرانجام بدی شد که چنین پایانیست...

امیر_اخوان

........

در طالع من نیست

که نزدیک تو باشم...


می‌گویمت از دور

دعا، گر برسانند...

سعدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۶ ، ۱۴:۳۳
م.ر م.س