قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

عاشقانه 88

پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۵۴ ق.ظ

دختر ِ فالوده موی ِ شهر ِ شیرازی که چه؟

    بستنی لب، طالب ِ لیسیدن و گازی که چه؟


    مشتری هایت فراوان و سرت خیلی شلوغ

    پسته چشم و روسری وانیلی و نازی که چه؟


    اخم و تخمت آبلیمو، خنده هایت چون شکر

    باز معجونی ملس از این دو میسازی که چه؟


    ادعایت میشود شاخه نبات ِ حافظی

    هی تفال میزنی و کاشف ِ رازی که چه؟


    قند ِ خون ِ شهر را خیر ِ سرت بالا نبر

    اینهمه شیرین زبان هستی و طنازی که چه؟


    چون که دستم هست خالی بی محلی میکنی

    رویگردان از منی و غرق ِ آوازی که چه؟


    بیشتر چون میشوم پاپیچ ِ با من بودنت

    طعنه بارم میکنی دستم می اندازی که چه؟


    پیش ِ من خود را نگیر و آن یخت را باز کن

    سردمهری، گیرم اصلا اهل ِ قفقازی، که چه؟


    گرچه هستم یک پیاده، عاقبت کیش ِ منی

    شاهی و عارت میاید عشق ِ سربازی که چه؟


    بعد از این مال ِ خودم شو، شعرهایم مال ِ تو

    "نه" نگو و حلقه را بردار، لجبازی که چه؟

   شهراد_میدرى

........


.

مرا هزار

امید است و هر هزار تویی

شروع شادی و پایان انتظار تویی


بهارها که ز عمرم

گذشت و بی تو گذشت

چه بود غیر خزانها اگر بهار تویی


دلم ز هرچه

به غیر از تو بود خالی ماند

در این سرا تو بمان!ای که ماندگار تویی


شهاب زود گذر

لحظه های بوالهوسی است

ستاره ای که بخندد به شام تار تویی!


جهانیان همه

گر تشنگان خون منند

چه باک زان همه دشمن،چو دوستدار تویی


دلم صراحی

لبریز آرزومندی است

مرا هزار امید است و هر هزار تویی ...

........

در اینجا خالی ام از من، فقط نقش ســرابی هست

خیال زنده بودن ها فقط کابــــوس خـوابی هست


چه می فهمد که زنــدانی شده در زنـــــدگی وقتی

دل یک ماهــــی کوچک دچــــار تُـــــنگ آبی هست


 به جــــرم حد سرمسـتی اگر چــــه تاک ها پی شد

به باغ تاک بــــن کنده هنــوز عــــطر شرابی هست


تمــــام قاصــــدک ها را بــــه دست بــــادها دادیـم

هـزاران آرزو گــــم شد که حــــالا مستجابی هست


نترس از ابــــر دلگــــیری که در پاییــــز می بیــنی

پس این تیــــرگی ها هم فــروغ آفتــــابی هست


گریــــزی نیست از باغی که از گـل بی ثمــــر مانده

چه گل هایی که پرپر شد ولی جایش گلابی هست

علی_نیاکوئی_لنگرودی🍁

.........

.

دوش گیســوى تو را ریخته دیدم بر دوش


خاطرم آشفته امشب ز پــریشــانـــىِ دوش


من اگر تارِ سرِ زلفِ  تو گــــیرم در چــنگ 


تـــــار در نـــــالـه رَوَد چنگ در آید به خروش

شهریار

........

من فراموشت کردم!

فقط بعضى وقت ها دلم برایت تنگ میشود!

بعضى وقت ها به اطرافیانت حسودیم میشود!

بعضى وقت ها فقط تو میتوانى آرامم کنى!

بعضى وقت ها تنها تو میتوانى داغونم کنى!

بعضى وقت ها به یاد خاطراتمون می افتم!

بعضى وقت ها نگاهم به گلى که بهم هدیه دادى،خیره میشود!

و گونه هایم خیس...

بعضى وقت ها تورا آرزو می کنم!

بعضى وقت ها به یادت گریه می کنم!

وگرنه من که فراموشت کردم...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۲۹
م.ر م.س

نظرات  (۱)

It's going to be end of mine day, except before end I
am reading this fantastic post to improve my know-how.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">