مقداری از خنده هایت را
در جیب هایم نگه داشته ام
علاج درد جمعه خنده های توست ....😊
..........
ای کرده تو مهمانم
در پیش درآ جانم
زان روی که حیرانم
من خانه نمی دانم
ای گشته زِ تو واله
هم شهر و هم اهل دِه
کو خانه نشانم ده
من خانه نمی دانم
مولانا
........
عمر
من دیگر چون مردابی ست
راکد
و ساکت و آرام و خمووووش
نه
از او شعله کشد موج و شتاب
نه
در او نعره زند خشم و خروش
اخوان_ثالث
........
.
زودتر از خورشید
بیدار می شوم
تا ساعتهای کمتری
دلتنگت باشم ..
تا عکسِ ماهت
منعکس شود درون
حوض احوالم ..
عشق شب و روز،
مذهب و نژاد
و سن وسال سَرَش نمیشود ..
و عاشق همیشه
عاشق است
حتی وقتی چشم
برهم می گذارد ..
و من دوباره
برای دوست داشتنت
بیدار می شوم
تا خیالم راحت شود
از بودنت ...
.........
جرعه جرعه شعر میریزم به فنجان دلَت
نیتم عشق است ومهمانی ندارم جزخودَت
........
🌹
صبح
با تو نجوا میکند
آواز خوش هر پگاهش را
اى خوب من ...
آواز خوان جنگل سبز دلم
آواز سر ده
تا به رویا و به یغما و به تاراجم دهى
تمام هستى من را ...
هما کشتگر
🌹
........
طی شد شَبِ بیتو، ولی ایکاش بِدانی
اینجا سَحر از بعدِ تو هَمچون شَبِتار است...
آه از دِلَم اِنگار کهدر قاعدهی عشق
بیمَعرفَتی خاصیَتِ جِنسِ نِگار است...
محمد_بزاز
........
آن کهنه درختم
که تنم زخمی برف است
حیثیت این باغ منم،
خار و خسی نیست
امروز که محتاج توام،
جای تو خالی است
فردا که میآیی به سراغم
نفسی نیست
هوشنگ_ابتهاج