قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

۵۰ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

گرچه در دور و برم این همه شیطان دارم


من بـه شیطانِ دو چشمانِ تو ایمان دارم!

یاسین بهمنی

........

درونِ سینه‌ی من، قلبِ کوچکِ سرخی‌ست


تو مشتری بشو  اصلا به شرط چاقو  مفت!

محمدمهدی درویش‌زاده

........

خاکِ کویش صدهزاران بار شیرین‌تر  ز قند


شهردار محترم! این کوچه‌ات دربست چند؟

کمال جعفری‌امامزاده

.........

یک کلبه ی چوبی، لب رودش با من

گلبرگ زغال و برگ دودش با م

صبح از تو و چای از تو و لبخند از تو

عاشق شدن، ابراز وجودش با من

شهراد_میدری

........

از اعجاز عشق است شاید که یگانه است

همیشه اولین!

چرا که تکرار در آن مرده‌است.

اولین دیدار، اولین نگاه و اولین احساس..

.......

شــــــــــــــــــــعر تویی


       باقی کلمات


                غلطِ اضافه بود❗️


فاطمه_صمدی

........

راستی!


دلتنگ من که می شوی،


چه کسی شقیقه ات را می بوسد؟


کسی هست که با لبخند،آرامت کند؟


ویدا_احسان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۶ ، ۱۸:۲۶
م.ر م.س

یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما

ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما

قامت افروخته می‌رفت و به شوخی می‌گفت

که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما

فروغی_بسطامی

.......

مغرور ولی دست‌به‌دامان رقیبان

رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟


«تنهایی و رسوایی»، «بی‌مهری و آزار»

ای عشق! ببین من چه کشیدم تو چه کردی

فاضل_نظری

.........

بر موج سوارم وخطر باید کرد


باعاشق پر درد سفر باید کرد


یک لحظه اگر بایستم ویرانیست


از ساحل بیگانه گذر باید کرد


محبوبه کبیریان

.......

🌙


گفتی که: "چو خورشید٬ زنم سوی تو پر٬

چون ماه٬ شبی می کشم از پنجره سر!"

اندوه٬ که خورشید شدی٬

تنگ غروب!

افسوس که مهتاب شدی٬

وقت سحر! 

فریدون_مشیری

........

در میان خنده هایت چاه می سازی ببین

از برادرهای من بدخواه می سازی ببین


راضی ام، پیراهن من را نکش از روبه رو

راهزن از یوسفت گمراه می سازی ببین


مصر چشم تو برای خشک سالی طرح داشت

گاوبندی می کنی، گه گاه می سازی ببین


از خود کنعان به زندانم کشیدی بس نبود

با خزان چهره ات اکراه می سازی ببین


خواب می بینی برای گندم زرد دلم

با ترنجت آب زیر کاه می سازی ببین


پرده می بندی که بت ها را نبینی، پشت در

صحنه ای در کام قربانگاه می سازی ببین


بازوان برده ات را باز می خواهی ولی

دست او را از خودش کوتاه می سازی ببین


صادق عبدالتاجدینی

........


علت ناب تغزل همه ی رویایم

غزلت کو که به پایان برسد غم هایم

مدتی شد که نگاه تو نتابید به من 

مدتی هست که غرق شب بی فردایم

عوض نام خودم نام ترا می گویم 

باز می پرسم از خویش چرا رسوایم

محض تو هرچه بهشت است به آتش بکشم 

تا که سیبی برسانم به لب حوایم 

هرچه می خواهم ازدست تو بگریزم باز 

دست مجهول کسی چنگ زده بر پایم

باید ازمن شوی این حرف من لجباز است

کج مکن راه که از راه دگر می آیم

آرش شفاعی

.......

گنجشک و هوای پاک نم نم دارم

صبحانه ی شعر و چایی دم دارم

لبخند بزن پنجره ها را وا کن

یک"صبح بخیر"این وسط کم دارم

شهراد_میدرى

.......

باز کن پنجره را صبح و عسل می چسبد

بوسه و خنده کمـی نـاز و بغل می چسبد

حرف من نیست همه اهل قلم می گویند 

به هوای تو فقط شعر و غـزل می چسبد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۰۰:۱۸
م.ر م.س


بود و نبود عشق تفاوت نمی کند


دل را برای تنگ شدن آفریده اند ...

رضا_احسانپور

.❀ ° ❁ •✿ 🎀 ✿• ❁ ° ❀.

خاکسترِ تو را

باد سحرگهان

هر جا که بُرد

مردی ز خاک رویید

شفیعی_کدکنی

.........

کبوتر با کبوتر مانده اما از

 سر اجبار

در این دنیای تودرتو، تو

 دیگر از چه مینالی

یکی را دوستش داری که

 او دنبال غیر از توست

کجا دیدی جهانی را به این

 شوریده احوالی

سیمین  بهبهانى.

.........

صفر عاشقی❤️❤️۰۰:۰۰❤️❤️


‌ نفسم کاش هم اینک توکنارم بودی

دست در دست وشبی بازتویارم بودی

دوقدم زود بیا بی تو دلتنگم من توراصیدشدم یاتو شکارم بودی

بی قرارت شده ام باز بیا  دل تنگم

.......


تکرار شو

هزاران بار

ملیونها بار

 من

عاشق تکرار شدن تو

هستم سیر نمی شوم

 من از تو...

شیرین_رازدشت

.❀ ° ❁ •✿ 🎀 ✿• ❁ ° ❀.

روی پیشانی بختم خط به خط چین دیده ام

بس که خود را در دل آیینه غمگین دیده ام

مو سپیدم مو سپیدم موسپیدم مو سپید

گرگ بالان دیده هستم، برف سنگین دیده ام

آه یک چشمم زلیخا آن یکی یعقوب شد

حال یوسف را ببینم با کدامین دیده ام

آشنا هستی به چشمم صبر کن، قدری بخند

یادم آمد، من تورا روز نخستین دیده ام

بیستون دیشب به چشمم جاده ای هموار بود

ابن سیرین را خبر کن، خواب شیرین دیده ام

.......

گرچه سخت است به

 فکری هوس نان نرسد


قصه ای نیست که با

 عشق به پایان نرسد!

 


قصه ای نیست که 

حتی شده در آخر آن


بوی یک یوسف گم گشته

 به کنعان نرسد


غلامرضا_طریقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۰۰:۰۵
م.ر م.س

قـهـر کـه مـیکنـی



بیا بـوسه هایـت را پـس بگـیر

مریم_قهرمانلو

.......

ای  مرگ  بر این  ساعت  بی  هم بودن...

علیرضا_آذر 


.❀ ° ❁ •✿ 🎀 ✿• ❁ ° ❀.


این مردم

اگر بویى ببرند از دوست داشتنمان

تمام است جانم!

همه شان دست به دست هم میدهند

تا من و تو را نرسانند به هم!

خیالشان که راحت شد،

میروند و پشت سرشان را هم نگاه نمیکنند...

این مردم حسودند!

عادت به دو نفره ها ندارند...

علی_قاضی_نظام

.❀ ° ❁ •✿ 🎀 ✿• ❁ ° ❀.

در پای ترمه‌های عزا گریه می‌کنی

بانو! بلا به دور، چرا گریه می‌کنی؟


ابری است خانه، یکسره باران گرفته است

تا روبه‌روی آینه‌ها گریه می‌کنی


گلدان پشت پنجره می‌گفت با نسیم

یا خیره‌ای به پنجره، یا گریه می‌کنی!


از جزر و مد چشم تو جریان گرفته رود

دریاست چشم‌های تو، تا گریه می‌کنی


بر گونه‌های خیس تو جاری است آسمان

باران بهانه است، چرا گریه می‌کنی؟


حیفند اشک‌های تو، دیگر سر مزار

این‌گونه دل‌شکسته نیا، گریه می‌کنی!

علی_اصغر_شیری 

.......


در ببندید وبگویید که من

جز از او از همه کس بگسستم ، 

کس اگر گفت چرا ؟

باکم نیست

فاش گویید که عاشق هستم...

.......


توصیف قشنگی است در این عالم هستی

تـو عـرش بَرینی و مـن از فرش زمـینم


آواره نه! در حسرت دیـدار تـو بی شک

ویـرانه ی  ویـرانه ی. ویـرانه تـریـنـم...

محسن_خلیلی

........


هزار و یک شب

خیال بافتم؛ 

از تویی که یک شب 

نداشتمت ! 

لیلا_مقربی

.❀ ° ❁ •✿ 🎀 ✿• ❁ ° ❀.

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید


آمدیّ و همـه ی فرضیه ها ریخت به هم!


امید صباغ نو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۶ ، ۰۰:۰۰
م.ر م.س

من هیچ گاه 

عاشق تو 

نبوده و نیستم اما 

هر بار که 

به تو 

می اندیشم 

این احساس لعنتی 

مو به مو  ؛

حرف های دلم را

 به زبان می آورد !

معصومه_قنبری(ترنم باران )

........

به سوی تو..

به شوق روی تو..

به طرف کوی تو سپیده دم آیم..

مگر تو را جویم!

بگو کجایی؟

اگر تو را جویم!

حدیث دل گویم..

بگو کجایی؟

به دست تو دادم..

دل پریشانم! دگر چه خواهی؟

فتاده‌ام از پا..

بگو که از جانم! دگر چه خواهی؟!

یک دم از خیال من نمی‌روی ای غزال من

دگر چه پرسی ز حال من...

عبدالله_الفت 

........


به انتظار تصویر تو

این دفتر خالی

تا چند

تا چند

ورق خواهد خورد؟

احمد_شاملو

........

.

میان ما و تو ای لاله فرق بسیار است


تو از برای خودی داغ و من برای کَسى

شهرت_شیرازی

........

درنگ کن که دلم با تو همسفر شده است


سفــر ؟ نه ! آه ...

دلم با تــو در بدر شده است....

محمد_علی_بهمنی

........


تو نشسته در مقابل من و صَد خیال باطل

که به عالم تخیلبه که اتصال داری...؟

وحشی_بافقی

.......

یا رب غـم آنچه غیر تو در دل ماست

  بردار که بی‌حاصلی از حاصل ماست


  الحمـد که چون تو رهنمــایی داریم

  کز گمشـدگانیم که غم منزل ماست

ابوسعید_ابوالخیر

.......

دستت را که نمی‌توانم!


لااقل بگذار...


بهانه ات را بگیرم !!!

کوروش_نامی

.......

اگر

با

ما

نمی‌آیی


شبی با خود بِبَر ما را

غیاث_شیرازى

........

"نرو"




دردناک ترین التماس جهان است😔✌️🏿

.........

بیا دل بَر دلِ پردرد من نِه

بیا رخ بر رخان زرد من نِه


تویی خورشید وز تو گرم عالم

یکی تابش بر آه سرد من نِه


حضرت عشق مولانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۶ ، ۲۳:۵۳
م.ر م.س

مرا از دور تماشا کن 

من از نزدیک

غمگینم...

عباس_معروفی

.......

معنی فاصله ها چیست برایم بنویس

درد این واژه سرا چیست برایم بنویس

تو تماشاگر من بلکه نه این فاصله ای

علت دوری ما چیست برایم بنویس

همه جا غرق دعا می شوم از آمدنت

معنی اشک و دعا چیست برایم بنویس

خون دل خوردنت از بار گناهان من است

معنی شرم و حیا چیست برایم بنویس

مثنوی نه ، غزلی نه ، نه قصیده نه گلم

مصرع از درس وفا چیست برایم بنویس

دست من را تو نگیری به زمین می افتم

حکمت دست شما چیست برایم بنویس

تو برایم بنویسی به یقین می فهمم

حرمت عشق کجا هست برایم بنویس

........

ما خیلی فقیریم؛


زبان فنجان ها تلخ


خط لب ها بسته


تنها ثروتمان، 


دلِ پُرمان است

........

عاشق شدن 

چیز ساده ای ست

آنقدر که همه ی انسان ها

 توان تجربه کردن آنرا دارند

مهم عاشق ماندن است

بی انتـها بی منت ،تا ابد

........

یک دوست؛

کسی است که 

همه چیز را 

درباره شما می داند 

و هنوز 

به شما عشق می ورزد...

 

آلبرت_هوبارد

........

چون مات توام دگر چه بازم ؟


👤 مولانا

........

این دلِ نجیب را

این لجوجِ دیر‌باورِ عجیب را

در میان خویش

راه می‌دهید ؟

قیصر_امین_پور

........

دوراز مشرق اساطیری آغوشت،

روزها بیهوده می آیند،

بیهوده می روند.

سالها هم که بگذرد

نام من و تمام روزها،

همیشه جمعه است. 


ویدا_احسان

........

مرغ دریا خبر از یک شب دریایی داشت


گشت فریاد کشان بال به دریا زد و رفت


چه هوایی به سرش بود که با دست تهی


پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت



هوشنگ_ابتهاج

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۶ ، ۰۱:۱۹
م.ر م.س

خیال تو دل ما را شکوفه باران کرد

نمیرد آن که به هر لحظه یاد یاران کرد


نسیم زلف تو در باغ خاطرم پیچید 

دل خزان زده ام را پر از بهاران کرد

مهدی_سهیلی

.......

نباشی تو ندارم  ذوق و شوری

نباشی تو ندارد   دل    صبوری

تمام    دردها    بسیار  سختند

ولی بیچاره ام  کرد  درد  دوری

پروین علاسوند🍀

❤️.......

:

یک عدد سیب کجا

آن همه تبعید کجا ...


وحشی_بافقی

......

اگر سردت هست

 بگو

 تا یک آغوش بیشتر

 دوست ات بدارم...

  

جمال_ثریا

.......

هیچ شعری

کوتاه تر از عمر من نیست

اگر تو بی خبر بروی ...

سیاوش_خاکسار

........

.

این روزها

نفس کشیدن من، شده:

دم و

باز...

دم


حتی به قدر یک بازدم

نمی خواهم از من کم شوی

این روزها که

تو را نفس می کشم

افشین_یداللهی

........

مث یک کنکوری آشفته از



یک تست بد



رتبه ام...



بالا و پایین می رود از چشم تو...!


ناشناس

.......

بیا با هم

 رفت و آمد نکنیم

مثلا وقتی می آیی

نرو

مهدی_مشتاقیان

.......

از 

شنبه 

تا 

پنچ شنبه 

می توانم 

دوستت داشته باشم..!؟!

اما 

#جمعه ها

برایت میمیرم...!!!


فرشید_عسکری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۶ ، ۰۱:۱۳
م.ر م.س

خالق، مرا شاعر، تو را شعر آفریده

چشمت دوبیتی، لب غزل، مویت قصیده

دارد قشون آبی چشمت می‌آید

روسی برای پارسی لشگر کشیده

اول صدایت می‌کشد نازک‌دلان را

چون سوت موشک بین شهری جنگ دیده

کام یکی از عاشقانت را برآور

یک لب مکیده بهتر از صد لب گزیده

حق می‌دهد بر مکر و نیرنگ زلیخا

هر کس به عمرش قصه‌ی یوسف شنیده

یک روز می‌آیی تو هم مثل ثریا

در پیری یک شهریار قد خمیده


سیدعلی رکن الدین

.......

می آید آخر بی گمان روزی که می میرم

پس کی میآید آخر آن روزی که می میرم

من مرده ام، دیگر چه فرقی می کند ابری ست

یا آفتابی آسمان روزی که می میرم

از خاطراتم آنچه را خود بی خبر هستم

خواهم شنید از دیگران روزی که می میرم

هر کس که عمری برده بود از یاد نامم را

یادم می افتد ناگهان روزی که می میرم

معشوقه هایی که نخواهم داشت، می سازند

از شعرهایم داستان روزی که می میرم

هرکس که مرد انگار شعرش خواندنی تر شد

ازشعرهای من بخوان روزی که می میرم

با این حساب ای کاش باقیمانده ی عمرم

آغاز می شد از همان روزی که می میرم


محمد رفیعی

.......

من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیف

تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد

حافظ

.......

.



تو همان نورۍ ڪہ از آغاز ، راهت روشن است


من همین تاریڪۍ محضم ، ڪہ محتاجم بہ نور


محمد_سلمانۍ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۶ ، ۱۲:۳۳
م.ر م.س

داد ازین طرز مسلمانی 

که هرکس درنظر


قبله را میجوید ، اما

 از خدا برگشته است !

فاضل_نظری

.......

نازکم !

چشمانت 

قدیسه ایست که 

تمام مردم شهر 

برای 

در آغوش کشیدنش 

مست و برهنه 

در حضور شیطان 

زانو می زنند !

معصومه_قنبری

.........


تا دمِ ظهر می خوابم

که صبح بخیر گفتن هیچکس را نشنوم!!!

دلشان خوش است

اصلا کدام صبح؟ کدام خیر؟

وقتی توِ لعنتی 

انقدر نیستی..

نسترن_علیخانی

........

هر طرف رو کن و تردید نکن سویٖ منی


باز در چشم رس دیده ی پرسوی منی

مهدی_فرجی

........

تو که یک گوشٖه چشمت غم عالم ببرد

حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد


نیست دیگر بخرابات خرابی چون من

باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد


حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند

زخم و بر زخم نمک پاشد و مرهم ببرد


پاکبازی که تو خواهی نفسی بنوازیش

نه عجب باشد اگر صرفه ز عالم ببرد


آنکه بر دامن احسان تواش دسترسی است

به دهان خاکش اگر نام ز حاتم ببرد...

عماد_خراسانی 

.......


چشم مستش عین ناز، ابروی مشکین ناز محض!




این چه توفان است یارب‌، ناز بر بالای ناز !؟

بیدل_دهلوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۶ ، ۱۲:۲۴
م.ر م.س

ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم

زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم...


من زمین گیر گیاهم، تو سبک سیر نسیمی

که به زنجیر وفایت نکشم هرچه بکوشم...

سیمین_بهبهانی

........

آن دوست که می‌بینم، آن دوست که می‌دانم


تا آنکه رخش دیـــدم، او مـن شد و من آنـم

اوحدی

........

پیشانی یک زن

ارزشی بالاتر دارد از لبانش 

از آن رو که 

جمله ی دوستت دارم

پیش از نزول از لبانش 

حک شده در پیشانی اش!

ازدمیر_آصیف

........

⭐🌟 گلنوش بهار 🌟⭐:

💫💫🌹💫💫


من که آواره ترین ابرِ بهارم بی تو 

شانه ای امن ندارم که ببارم بی تو


باد می آید و دستانِ تو از من دورند

به زمین ریخته گل های انارم بی تو


خشکم و لُخت تر از آنکه کلاغان حتی

خانه ای امن بسازند, کنارم بی تو


تازه این باد فقط بادِ بهار است، خودت

فکر کن آخرِ پاییز چه دارم بی تو!


کاش آواره ترین ابر بهاری بودم

تا شبی سر به بیابان بگذارم بی تو


پایم آن قدر فرو رفته که با تیشه مگر

پا از این باغچه بیرون بگذارم بی تو  !

پانته_آ_صفایی

........

یا رب این بوی که امروز به ما می‌آید

     ز سراپرده اسرار خدا می‌آید

بوستان را کرمش خلعت نو می‌پوشد

  خستگان را ز دواخانه دوا می‌آید

مولانا

.......

برای تسکینِ درد هایمان سراغ آنهایی میرویم 

که روزی رفتنِشان،

نبودنشان 

باعث درد کشیدنمان شده ...

یاد بگیرید سراغ رفته ها را "نگیرید" 

چون یادشان مثل آتشِ زیر خاکستر است 

و امان از روزی که آتش یادشان شعله ور شود ...

رضا_کریم_پور

.......

🍃🌸🍃


تا خیالقد و بالای تو در فکر منست

گر خلایق همه سروند چو سرو آزادم...

سعدی

........

قرار نیست تمام جمعه ها

به رسم همیشه، 

تو کِسِل باشی و من بی قرار...

بیا امروز جمعه را غافلگیر کنیم!

من صدایت میزنم

تو دلتنگم شو...! 


محمد_علی_بهمنی

.......

حال من مانند حال شال توست 


هر دو می افتیم از موهای تو 


احسان_پرسا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۶ ، ۱۲:۱۸
م.ر م.س

روزه ام را یاد لب های تو باطل می کند

عشق تو هر عاقلی را  همچو جاهل می کند


آن نگاه ناز تو ،شد جبرئیل دین من

آیه های محکم از چشم تو نازل می کند


هر فروغ روی تو ای بهترین،روشن ترین

هر سحر خورشید را سمت تو مایل می کند


تکه های جسم و روحم را چه در هم کرده ای

جورچین عشق را یاد تو کامل می کند


بیقرارم همچو موج، آرامش چشمت عجیب

موج نا آرام را دربند ساحل می کند


بس نکو باشد هر آنچه می رسد از سوی دوست

عشق تو خلق جهان را جمله عادل می کند


بار دیگر هم مرا دیدی ،بخند و شاد باش

خنده ات من را خراب و مست و غافل می کند


تا سحر غرق مناجات و دعای الغیاث

روزه ام را یاد لب های تو باطل می کند

"ترنم"

........

‍ ‍ تو را دوست دارم 

به اندازهء

دوست داشتنی ترین 

احساسات یک عاشق !

به اندازهء

پیراهن سپیدم که تو 

شیفتهء گل های سرخ اش هستی !

به اندازهء

آینه ای که تو را

هر روز در رویاهایش ، 

یواشکی می بوسم !

به اندازهء

پرسهءدست هایت 

لابه لای حریر گیس هایم !

به اندازهء

عطر نفس هایت

در خلوت شعرهایم !

و به اندازهء 

لحن نوشینت

آن زمان که همراه با مهتاب

بادبادک "دوستت دارم" را

بر فراز تنهایی هایم

به پرواز در می آوری !

**

‍ ‍ تو را دوست دارم 

به اندازهء

دوست داشتنی ترین 

احساسات یک عاشق !

به اندازهء

پیراهن سپیدم که تو 

شیفتهء گل های سرخ اش هستی !

به اندازهء

آینه ای که تو را

هر روز در رویاهایش ، 

یواشکی می بوسم !

به اندازهء

پرسهءدست هایت 

لابه لای حریر گیس هایم !

به اندازهء

عطر نفس هایت

در خلوت شعرهایم !

و به اندازهء 

لحن نوشینت

آن زمان که همراه با مهتاب

بادبادک "دوستت دارم" را

بر فراز تنهایی هایم

به پرواز در می آوری !

معصومه_قنبری(ترنم باران)

.......

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم


اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم


یک قطره آبم که در اندیشه دریا


افتادم و باید بپذیرم که بمیرم


یا چشم بپوش از من و از خویش برانم


یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم


این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی ست


من ساخته از خاک کویرم که بمیرم


خاموش مکن آتش افروخته ام را


بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم


شعر از استاد فاضل نظری

........

جمعه ها

بیشتر از هر روز دیگر

نگرانت میشوم.


میترسم، دلت بگیرد

و کسی را نداشته باشی

تا غصه هایت را بجان بخرد.


میترسم دلت بگیرد

و غم هایت تازه شود.


جمعه ها بیشتر از هر روز دیگر

نگرانت میشوم...

حاتم_ابراهیم_زاده🌷

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۶ ، ۱۲:۰۹
م.ر م.س

عاشقم


اهل همین کوچه ی بن بست کناری ، 

که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ،

تو کجا ؟ 

کوچه کجا ؟ 

پنجره ی باز کجا ؟ 

من کجا ؟ 

عشق کجا؟ 

طاقتِ آغاز کجا ؟ 

تو به لبخند و نگاهی ، 

منِ دلداده به آهی ، 

بنشستیم 

تو در قلب و 

منِ خسته به چاهی


گُنه از کیست ؟ 

از آن پنجره ی باز ؟ 

از آن لحظه ی آغاز ؟ 

از آن چشمِ گنه کار ؟ 

از آن لحظه ی دیدار ؟ 

کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ، 

همه بر دوش بگیرم 

جای آن یک شب مهتاب ، 

تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم..

به کسی کینه نگیرید

دل بی کینه قشنگ است

به همه مهر بورزید

به خدا مهر قشنگ است

دست هر رهگذری را بفشارید به گرمی

بوسه هم حس قشنگی است

بوسه بر دست پدر

بوسه بر گونه مادر

لحظه حادثه بوسه قشنگ است

بفشارید به آغوش عزیزان

پدر و مادر و فرزند

به خدا گرمی آغوش قشنگ است

نزنید سنگ به گنجشک

پر گنجشک قشنگ است

پر پروانه ببوسید

پر پروانه قشنگ است

نسترن را بشناسید

یاس را لمس کنید

به خدا لاله قشنگ است

همه جا مست بخندید

همه جا عشق بورزید

سینه با عشق قشنگ است

بشناسید خدا را

هر کجا یاد خدا هست

سقف آن خانه قشنگ است..

**

خنجر حرف تو بر پهلوی باورها نشست

نوش دارویی

شرابی

شیونی

شعری به کارش می کنیم ...

دل که چرکین شد چه کارش,می کنیم؟!

**

میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود

می‌سوختم از حسرت و عشق تو بسم بود



عشق تو بسم بود، که این شعلهٔ بیدار

روشنگر شب‌های بلند قفسم بود


شفیعی_کدکنی

ّ.........

سینه سرخم که سینه ی سرخم

خانقاه هبوط فریاد است 

جنگِ بین جنون و آرامش

در دلم اتفاق افتاده ست


سینه سرخم که سینه ی سرخم 

از تو زخمی به پیکرش دارد

خنجری را که در دلم کردی

یک نفر نیست تا درش آرد


چکه چکه به روی کاغذ ریخت

خون عشقی که جاری است از من

آنقدر مرده ام درون خودم

مرگ حتی فراری است از من


حیف از من که در برابر تو

آدم صاف و ساده ایی بودم

چند وقتی برای تفریحت 

سوژه ی فوق العاده ایی بودم


تا تو دستِ مرا رها کردی

سوخت شعری که در دهانم بود

ایستادم به پای دیدارت

خورد شد آنچه استخوانم بود


تا تو دستِ مرا رها کردی

تن فروشانه در خیابانم

از وفا داری ام به آغوشت 

خسته ام،مثل سگ پشیمانم


جنگلی در بهار بودم که

هیزم و دودِ آه از من ماند

در مصاف ندیدنت ای عشق

کوه بودم که کاه از من ماند


برگ و بارِ غرورِ سرکش من

اَخته و بی ثمر به خاک افتاد

شاخسارِ وقارِ بی بَدَلَم

زیر دست تبر به خاک افتاد


شرح حال مرا مپرس از من

از درختان بی پناه بپرس

از زمستانِ غرقِ در بهمن

از تبرهای پا به ماه بپرس


سینه ایی را که صیقلش دادم

در دل کوچه_باغ ها له شد

زنبق نو شکفته بودم که

زیر سمّ الاغ ها له شد


بُر زدم تا حریف دیدارِ

آخرین دستِ خونِ من بشوی

گر چه بازنده ام،نمی خواهم

سدّ راه جنون من بشوی


عشق یعنی مسیر بی برگشت

شرح عین الیقین ازین بهتر؟

به جهنم مرا نمی خواهی

اسفل السافلین ازین بهتر؟


آه ای نابرادران غیور

پرده بر روی ماه اندازید 

تا مبادا که زنده برگردم

مرده ام را به چاه اندازید


سینه سرخم در آتش فانوس

مرهمم گر که می توانی باش 

در کویر محبت و لبخند

روی دیوار مهربانی باش


می توانی ببر مرا با خود 

از میان جهان بی قانون 

<تا دلِ باغ و  نَهر ها سَلسال

دَوحَةُ سَجعُ طَیرِها موزون>

حسین_رمضانپور

........

در عشق زنده باید کز مرده هیچ ناید

دانی که کیست زنده آن کو ز عشق زاید


گرمی شیر غران تیزی تیغ بران

نری جمله نران با عشق کند آید


در راه رهزنانند وین همرهان زنانند

پای نگارکرده این راه را نشاید


طبل غزا برآمد وز عشق لشکر آمد

کو رستم سرآمد تا دست برگشاید


رعدش بغرد از دل جانش ز ابر قالب

چون برق بجهد از تن یک لحظه‌ای نپاید


هرگز چنین سری را تیغ اجل نبرد

کاین سر ز سربلندی بر ساق عرش ساید


هرگز چنین دلی را غصه فرونگیرد

غم‌های عالم او را شادی دل فزاید


دریا پیش ترش رو او ابر نوبهارست

عالم بدوست شیرین قاصد ترش نماید


شیرش نخواهد آهو آهوی اوست یاهو

منکر در این چراخور بسیار ژاژ خاید


در عشق جوی ما را در ما بجوی او را

گاهی منش ستایم گاه او مرا ستاید


تا چون صدف ز دریا بگشاید او دهانی

دریای ما و من را چون قطره دررباید

**

امروز درین میکده ما مست شرابیم

از ما مطلب عقل که بى‌خویش و خرابیم




 امروز نداریم به خود حکم و نه بر کس

زیرا که در ین سیل همه بردهٔ آبیم

مولانا 

🌿💓🌿💓🌿💓

ّ...........

همت ای یاران که در دفع هوس رو می کنم

بر لب کوثر به داغ تشنگی خو می کنم



آب حیوانم ز دنبال آید از ظلمت برون

من بر او خندان به سوی تشنگی رو می کنم

**

عشق کو تا در بیابان جنون آرد مرا

تشنه سازد، بر لب دریای خون آرد مرا


در می طامات خوش لایعلقم، مطرب کجاست

تا به هوش از نغمه های ارغنون آرد مرا


در بهشتم کن خدایا تا نمانم شرمسار

تا که از شرم گنه دوزخ برون آرد مرا


می رود اندیشه ام در کعبه از دیر مغان

می برد باری نمی دانم که چون آرد مرا


گر بنالم عرفی از عقل و خرد معذور دار

من به این وادی نه خود آیم، جنون آرد مرا


عرفی شیرازی

.......

ای بساعاشق شدن امری محال است،ای رفیق

تا  وفا داری خودش جای سوال است ... ای رفیق


آنقــدر  مکـــــر و  ریــــا   از    اشنایان  دیده ام

درخیالاتم غزل همچون شغال است... ای رفیق


تا ثمـــر از باغ  یکــرنگی ، فریب و حیلــه است

دل شکستن حرفه پاک وحلال است... ای رفیق


رز  دگــر  مستی  نیارد . می نیارد سرخوشی

تیر بی مهری فقط سهم غزال است ...ای رفیق


این نصیحت بشنـــو  از ، عابد، صفای دل فزون

عاقبت عاشق نما ، در انزوال است ... ای رفیق


قدر دل دلبـر شناسد قدر گوهــر جوهری

روسیاهی بعد سرما با زغال است ... ای رفیق

مهدی_عابد_ابراهیمی

.......

💮قیصر امین پور💮

خوبِ من! حیف است حال خوبمان را بد کنیم!

راه رود جاری احساسمان را سد کنیم!!!


عشق، در هر حالتی خوب است؛

 خوبِ خوبِ خوب 

پس نباید با "اگر" یا "شاید" آن را بد کنیم!!!


دل به دریا می‌زنم من... 

دل به دریا می‌زنی؟ 

تا توکّل بر هر آنچه پیش می‌آید کنیم!!!


جای حسرت خوردن و ماندن، 

بیا راهی شویم,

پایمان را نذر راه و قسمتِ مقصد کنیم!!!


می‌توانی، می‌توانم، می‌شود؛ 

نه! شک نکن 

باورم کن تا "نباید" را "فقط باید" کنیم!!!


زندگی جاریست؛ 

بسم الله... از آغاز راه... 

نقطه‌های مشترک را می‌شود ممتد کنیم!!!


آخرش روزی بهار خنده‌هامان می‌رسد!


پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۶ ، ۱۲:۰۲
م.ر م.س