قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

عاشقانه 75

پنجشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۶، ۰۱:۵۸ ق.ظ

ای دل

که بی گُدار،

به آبی نمی‌زدی


بی قایقت میانه‌ی دریا چه می‌کنی؟!.

......

اگر شب ها

خبر یابی

ز درد ِ انتظار ِ من


ز خوابِ ناز

رو ناشُسته، آیی

در کنار ِ من...!

......

نمی‌شود

بنویسم به یادت افتادم


به قدر ثانیه حتی،

نرفتی از یادم ...

.......

من دنبال یک عشق رویایی نیستم یک دوست داشتن اسطوره ای نمی خواهم همین که بعضی از روزها دستم را بگیری و با من زیر باران قدم بزنی ٬ همین که در سرت فقط هوای من باشد 

گاهی نگرانت کند روزهای نبودنم  و به وقت دلتنگی در آغوش ات شانه هایم آرام  گیرد 

برایم کافیست!

من خوشبخت ترینم

........

هر شب ز بر شام همی تا به سحرگه


رخساره کنم سرخ ز خون جگر او را

انوری

.........

محبوب من 

چگونه فراموشت کنم 

وقتی هر شب 

در مرز خواب و بیداری 

میان دریای خیال 

با قایقی کاغذی 

برای 

دیدن روی ماهت 

در ژرف ترین نقطه خاطرات 

غرق می شوم !!


معصومه_قنبری(ترنم باران )

.........

میان تمام پرسه زدن های شبانه..!

چه صفایی دارد :

 

در حوالی تو ...!

در هوای تو ...!

در آغوش تو ...!

........

گاهی تنهایی ...


آواز غمگین پرنده‌ای است که ؛

هر روز جفتش را می خواند ...!

و نمی داند که آخرین ؛

بازمانده از نسل خویش است ...!

😔

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۱۵
م.ر م.س

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">