بهار از راه رسید با سبدی پر از مهربانی و صفا
سوغات بهار دوباره روٸیدن است
رویش دوباره فکر و اندیشه
رویش عشق
بیایید دوباره روٸیدن را آغاز کنیم
رضا پناهیان الوارس
.....
پارسال...
امسال...
سال بعد...
سال ها سال های تحویل
را پشت هم میگذرانم...
کسی نمیداند سال تحویل واقعی من
سالی است که تورا تحویلم دهند...
وگرنه به عدد باشد که هیچ...
از صفر تا صد برود...
آغاز سال یک هزار و سیصد و
نداشتنت،
آغاز سال یک هزار و
سیصدو نبودنت؛
.......
🌹سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج روی زمین🌹
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار
💐نوروز پیروز آمد💐
درفش فرهنگ ایران 🇮🇷
را بر دوش دارد
و چه با استواری
گام بر می دارد
گویا میداند
جاودانِ همهِ دوران هاست
با اندیشه
و گفتار و کردار نیک
به پیشوازش می رویم
باشد که
هم بسته باشد
شاد زیویم
دیر زیویم
به کامه زیویم
تن مان به کامه گیتی
روان مان به کامه مینو
جهان است شادان به پندارنیک ،
زپندار نیک است گفتار نیک
چون پندار و گفتار نیک شد
نیاید زتو غیر کردار نیک
فرا رسیدن عید نوروز
این میراث کهن ایران زمین
بر یکا یک شما عزیز دردانگان
یزدان راستی پسند
و خانواده های نازنین تان
به مهر
شادی و سرور
همایون
و فرخنده باد
💖💖💖
....
بهار ،بهانه ایست برای
بهاری شدن دل
ومن این بهانه را با
هزاران خاطره ی خوش
پیشکش میکنم به
خانه گرم وجودتان
سالتون پر از عشق
و سلامتی و شادی
.....
نمیدانم نوروز پایان سالیست که گذشت
یا آغاز سالی که در حال آمدن است!
برای همین یک "تبریک" و یک "آرزو" طلبتان...
"تبریک" بابت استقامتی که سال گذشته در تمام ستختیهایش داشتید.
و "آرزو" برای سالی که پیش رو دارید.
❤آرزو دارم تمام آرزوهای ناتمامتان❤
❤امسال تمام شود❤
سال نو مبارک
......
کاش بودی
تا از گنجه ی آبنوس منبت کاری شده
زیباترین پیراهنم را بیرون میکشیدم
و بوی نفتالین
تمام هشتی را برمیداشت
کاش بودی
من حیاط را آب و جارو میزدم
تو سیب یاقوت در حوض فیروزه میریختی
و تاب به شاخه ی گردوی جوان شده می بستی
تا آواز چکاوک ها بی تاب نماند
کاش بودی
تا وقتی فواره قلاب میگرفت
پیچکهای بازیگوش
که از دیوار همسایه بالا میرفتند را ببینی
و همراه با پروانه ها
به شیطنتشان بخندی
کاش بودی
تا کارت پستال گلهای شکفته
با دستخط باران که به دستت میرسید
نخستین تبریک عید
سهم اشتیاق تو باشد
کاش بودی
تا دختر بهار را که گلدان به گلدان
با بوته های بنفشه و شمعدانی
از پله ها بالا می آمد ببینی
بغلش کنی
ببویی اش
ببوسی اش
و خوشآمد بگویی
تا من حسودی ام شود
کاش بودی
تا روی ترمه های گلدوزی شده
تخم مرغ نقاشی کنی
و همراه با سبزه ها
عطر سمنو را دل سیری نفس بکشی
و کنار سفره ی هفت سین
با تیک تاک ساعت تحویل برقصی
تا من اسکناسی تا نخورده
از لای دیوان حافظ بردارم
و به تو عیدی بدهم
کاش بودی
تا مهربانی بود
شادی بود
عشق بود
تا من آخرین اسفندها را
دور سرت دود میکردم
و سال نو فقط سهم سالنامه ها نبود
تا فروردین از راه میرسید
و دست از زنگ درِ خانه مان برنمیداشت
تا تو چادر سپید گلدارت را به سر میکردی
و من از پنجدری بلند میگفتم
آمدم آمدم...
شهراد_میدری