عاشقانه 127
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرقی نمیڪند
ڪنار دریا باشی
وسطِ مهمانی
ڪنج اتاق
یا هر جاےِ دیگر...!
روزهاےتعطیل
بوےِ تنهایی در سرِ آدم میپیچد...!
باید یڪ نفر باشد
بدونِ غرور دوستت بدارد ...
آنقدر صمیمی
ڪه اگر در مدتِ یڪ ساعت
براے بیستمین بار میخواستی حالش را بپرسی
دل دل نڪنی
فڪر نڪنی ...
با خودت نگویی ڪه نڪند ڪلافه اش ڪنم
ترسِ از چشمْ افتادن را نداشته باشی ..!
یڪ نفر ڪه حالِ تو را بلد باشد ...
یڪ نفر ڪه بدونِ توضیح بفهمد
این همه بی قراری دست خودت نیست !
یڪ نفر ڪه غرورِ خاموشِ تو را
عشق معنا ڪند
نه چیز دیگرے ....!
یڪ نفر ڪه حضورش
برای روزهاے تعطیل الزامی ست !
علی_سلطانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ❣
و یک زن
در ظریف ترین نقطه ی شب
هنوز هم دوست داشته شدن را
انتظار می کشد ...
تورگوت_اویار
.....
آخر خیابان
شب شد
و
صدای چکمه ها
از ارتفاع پاشنه ای
سقوط کرد
اما با زخم
و آواز فراموشی راه می رفت
ﮐﺎﻣﺮﺍﻥ_موسوی❀⛄️❀
.....
و از تمام تو
تنها
"شب"
برایم مانده است
و چشم هایم
ڪه خیالت را بهم مے بافند...
امیرمحمد_مصطفی_زاده