عاشقانه 52
ای عشق
به شوق تو
گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم...
قیصر_امین_پور
...........
،،چه فرو ریختم امشب،چه خرابم
چه پریشان شده ام در تب و تابم
غزلی پاره و ویران همه بغضم
به درون باطن هر اشک مذابم
شده ام غرق غزلهای پریشم
متلاطم ته گرداب عذابم
........
صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
که ز دیدن تو بیهوش و ز گفتن تو مستم
دل تنگ خویشتن را به تو میدهم، نگارا
بپذیر تحفهٔ من، که عظیم تنگ دستم
اوحدی
.........
وای از آن روزی که یک آهو فقط با یک نگاه
می بــرد قــلــب هــزاران گُـــرگ بالان دیـــده را
ّ..........
گفتم: چگونه می کُشی و زنده می کنی؟
با یک نگاه کُشت و دگر زنده ام نکرد...
امیرخسرو_دهلوی
🍃🌹
..........
به دریا می زنم !
شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر
فاضل_نظری
........
یک دو روزی می گذارد یار من تنها مرا
وه! که هجران می کشد امروز، یا فردا مرا
شهر دلگیرست، تا آهنک صـــحرا کرد یار
میروم، شاید که بگشاید دل از صحرا مرا
هلالی_جغتـــایی
.........
مثل یک دیوانه ی لال ِ بریده از همه...
همکلامی های من با خویش طولانی تر است
کاظم_بهمنی