با شاعران . آیینه
موضوع: آیینه
سعدی:
تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بوده است ناشکیبا را
حافظ:
روی جانان طلبی،آینه را قابل ساز
ورنه هرگز گل و نسرین ندمد زآهن و روی
مولوی:
آینه ات دانی چرا غمّاز نیست
زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست
صائب تبریزی:
آنکه در آیینه دارد بوسه را از خود دریغ
کی به عاشق واگذارد اختیار بوسه را؟
صفایی قمی:
یار تا رخسار زیبا دید در آیینه گفت:
صورتی زیباتر از این آفریدن مشکل است
فروغی بسطامی:
زان شکستم به هم آیینه ی خودبینی را
تا نگاهم همه در آینه ی روی تو بود
کلیم کاشانی:
جذبه ای خواهم که از خود نیز روگردان شوم
هر کجا آیینه ای پیدا شود ،پنهان شوم
هوشنگ ابتهاج(سایه):
جان تو جلوگاه جمال آنگهی شود
کآیینه اش به اشک صفا شست و شو کنی
رهی معیری:
از نگاهی می نشیند بر دل نازک غبار
خاطر آیینه را آهی مکدّر می کند
عبدالله الفت:
همتای حسن خویش نبینی به هیچ روی
غیر از دمی که آینه ات در مقابل است
انجوی شیرازی:
تو از غرور و من از شوق غافلیم از هم
چو عکس آینه با آن که در کنار همیم
🌹🌹🌹 منبع کانال دانشرام