پدرانه 4 به مناسبت روز پدر
پدرم نام اصلی اش کوه است
پدرم نام دیگرش دریاست
پدرم با وجود بودن من
بی گمان بنده ی صبور خداست
امید نقوی
.......
دیگر مگرش به خواب بینم ....
تا بودی هیچ وقت روزپدر یادمان نمی ماند.
یا دستکم اینگونه وانمود میکردیم.
و تو انقدر نجیب بودی که حتی یک بار هم به رویمان نیاوردی
هرسال پیش خودمان میگفتیم سال بعد جبران میکنیم
اما تا بفهمیم چه میکنیم تو رفتی و
ما ماندیم و حسرت تنها یک بار دیدنت
ماماندیم و حسرت یک بار شنیدنت
وه که دلنشین حرف میزدی
حالا یک دنیا دلتنگی مانده و قاب عکسی غبارگرفته و دیداری که دیگر میسر نخواهدشد
.......
خاری به جهان اگر به پای پسرست
آن خار چو ناوکی به چشم پدر است
در رنج پسر پدر به جان آید لیک
از درد پدر روح پسر بیخبر است
........
با بال شکسته اش پر آورد پدر
عمری ز خودش پدر درآورد پدر
از کوره ی آجرپزی سنگدلان
نان از دل هر سنگ درآورد پدر ...
.......
هیچ چیزی به اندازۀ یک کوه، شبیهِ پدر نیست.
«کریستین بوبن»
.........