عاشقانه 14
آمدی جانم به قربانت" چه پنهان آمدی
بی خبر مانند یک ناخوانده مهمان ، آمدی
آمدی آهسته صاحبخانه ی قلبم شدی
تا بنا از نو کنی ، این قلبِ ویران ، آمدی
با خودش می بُرد ، آن سیلاب تنهائی ، مرا
مثل یک ناجی میان موج و طوفان آمدی
فرصتم کم میشد و هرلحظه ، دردم بیشتر
خوب دانستی که محتاجم به درمان ، آمدی
چشم هایت را برایم ارمغان آورده ای
با نگاهی گرم و با لب های خندان آمدی
فکر می کردم زمانش دیر شد دیگر ، ولی
بهترین وقت است ، خوشحالم که الان آمدی
پریناز_جهانگیری
..........
زندگانی زیباست
همه چیز وفق مراد است اینجا
و ملالی که دلم را شکند
با من نیست
سر خوش از عطر دل انگیز بهارم اینک
و دلم آکنده از نور امید و آرزوست
بلبلان نغمه سرایی می کنند
و گل از دست نوازشگر باد سرمست است
و من از چلچله ها شاد ترم
با پر چلچله ها در سفرم
زندگانی زیباست
مثل یک تابلوی پر رنگ و لعاب
گر چه با رنگ دروغ آغشته است
دور از احساس من و حال دلم
قلمم این شعر را نوشته است
گر چه سرتاسراین شعر بلند
به دروغی بند بود
تو مرا باور کن
حال من خوب و خوش است
تو ز احوال دلم دیگر مپرس
که دلم ویرانه ایست در دشت غم
بگذریم
حال مرا پرسیدی
چه بگویم که دلت شاد شود
حس و حالم خوب است
همه چیز وفق مراد است اینجا
و ملالی که دلم را شکند
با من نیست
آه......
حال م ن خ و ب است
باور کن....
م_شریف
..........
🍃🌺🍃
نکند فکــــر کنی در دل مـــن یـاد تو نیست
گوشکن "نبض دلم" زمزمهاشبا تویکیست
جــــز من اگــــرت عاشق و شیــداست، بگو
ور میــــل دلـــت به جــــانب مــــاست، بگو
ور هیــچ مــــرا در دل تـــــو جـــاست، بگو
گــــر هست بگــو، نیست بگـــو، راست بگو!
#مولوی
...........
هر روز در سکوت خیابان ِ دوردست
روی ردیف نازکی از سیم می نشست
وقتی کبوتران حرم چرخ می زدند
یک بغض کهنه توی گلو داشت... می شکست
ابری سپید از سر گلدسته می پرید :
جمع کبوتران خوش آواز خودپرست
آنها که فکر دانه و آبند و این حرم
جایی که هرچقدر بخواهند دانه هست
آنها برای حاجتشان بال می زنند
حتا یکی به عشق تو آیا پریده است؟
رعدی زد آسمان و ترک خورد ناگهان
از غصه ی کلاغ، کلاغی که سخت مست...
ابر سپید چرخ زد و تکه پاره شد
هرجا کبوتری به زمین رفت و بال بست
باران گرفت - بغض خدا هم شکسته بود
تنها کلاغ روی همان ارتفاع پست..
آهسته گفت: من که کبوتر نمی شوم
اما دلم به دیدن گلدسته ات خوش ست
مژگان_عباسلو
.........
زندگانی زیباست
همه چیز وفق مراد است اینجا
و ملالی که دلم را شکند
با من نیست
سر خوش از عطر دل انگیز بهارم اینک
و دلم آکنده از نور امید و آرزوست
بلبلان نغمه سرایی می کنند
و گل از دست نوازشگر باد سرمست است
و من از چلچله ها شاد ترم
با پر چلچله ها در سفرم
زندگانی زیباست
مثل یک تابلوی پر رنگ و لعاب
گر چه با رنگ دروغ آغشته است
دور از احساس من و حال دلم
قلمم این شعر را نوشته است
گر چه سرتاسراین شعر بلند
به دروغی بند بود
تو مرا باور کن
حال من خوب و خوش است
تو ز احوال دلم دیگر مپرس
که دلم ویرانه ایست در دشت غم
بگذریم
حال مرا پرسیدی
چه بگویم که دلت شاد شود
حس و حالم خوب است
همه چیز وفق مراد است اینجا
و ملالی که دلم را شکند
با من نیست
آه......
حال م ن خ و ب است
باور کن....
#م_شریف