عاشقانه 4
با تو لبخندم به رنگ یاس هاست
عشق تو زیباترین احساس هاست
یاد تو چون عطر تند رازقیست
با تو ماندن معنی دلدادگیست
یاد تو در گوشه ی قلبم نشست
شیشه ی اندوه دلتنگی شکست
دست هایت را ز دستانم مگیر
این منم در محبس عشقت اسیر
یاد تو آرامش و تسکین من
چشم هایت حسرت شیرین من
بی تو باید از جهان دلسرد بود
یا که همچون شاعری غمگین سرود
شانه هایت کوهی از تاب و توان
نازنین با قلب تب دارم بمان ..
..........
سکوت میکنم و عشق، در دلم جاری ست
که این شگفتترین نوع خویشتنداری است
حسین_منزوی
..........
«شمسم» شدی و «مولوی» ام کردی و رفتی !
با چند غزل «منزوی» ام کردی و رفتی !
ناگاه به هم ریخت فعول و فعلاتم !
من مُشتعِلٌ مشتعلٌ مشتَعَلاتم !
سوگند به خالت که نه « هندی» نه «عراقی» است
مستی سیه م چشم سیاه تو چو ساقی است !
هیچ آیینه در حسن تو تاثیر ندارد
یک بیت نیازی به دو تفسیر ندارد !
پا پرسه زد و ساقه ی باریکترم کرد
هر سو که دویدم به تو نزدیکترم کرد !
یاری کن از این خاک به پرواز در آیم
چون چلچله ای پاک به پرواز درآیم !
.
.
غلامرضا طریقی
..........
تا به کی باید رفت؟!
از دیاری به دیار دیگر
نتوانم ، نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر میکردیم
از بهاری ... به بهاری دیگر !
فروغ_فرخزاد
..........
آسمان
بالای خانه
بادها را تکرار میکند
باغچه از بهاری دیگر آبستن است
و زنبورِ کوچک
گُلِ هر ساله را
در موسمی که باید
دیدار میکند.
#احمد_شاملو
..........
روزی ما دوباره
کبوترهایمان را
پرواز خواهیم داد
و مهربانی
دست زیبایی را
خواهد گرفت
و من آن روز را
انتظار می کشم
حتی روزی که نباشم ...
#احمد_شاملو