به خواندش می ارزد باور کنید :خداوند ما البته این گونه است !
اسرار جهان ؛ چنانکه در دفتر ماست
گفتن نتوان ! که آن وبال سر ماست
چون نیست در این مردم نادان اهلی
نتوان گفتن هر آنچه در خاطر ماست .
چاره ی موهای خشک !
سادگی
خرافه پرستی
ناپسند داشتن دروغ
اوایل که رادیو آمده بود « مش شمس علی » رادیویی می خرد و با خود به باغش(باغ چای ) می برد و
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان گرفتن آموخت
شب ها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچۀگل شکفتن آموخت
پس هستن من ز هستن اوست
تا هستم و هست دارمش دوست