قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

عاشقانه 93

پنجشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۶، ۱۱:۱۳ ب.ظ

بهارروح من هستی که جان اکرام می گیرد؟

ویاققنوس زیبایم،که ذوق الهام می گیرد؟


نسیم دلگشای من بیااز شرق رویایم

که دل باعطر گیسویت بدان آرام میگیرد


نباشی می شوم دلتنگ آن ابروی 

طوفانی

چه هستی تومگراین دل به یادت کام می گیرد


تمام رخوت وسستی که در جانم تو افکندی 

فقط بادیدنت بانو،تمام انجام می گیرد


چوابریشم درون پیله ی خویشم به یک بوسه

 مراپروانه کن که دل زشمعت وام می گیرد


توکوهستان سرسبزی که گنجشک امیدمن

زسبزی چمنهای تنت فرجام می گیرد


تودرمتن غزلهایم چه ساده جای خوش کردی

نباشی ،شعرمن بی تو، بسی آلام میگیرد


لبت بهتر زهر مرهم  برای صابر زخمیست

 نبوسی زخم اوتازه شود سرسام میگیرد

محمد ابراهیم پژوهش ،صابر،

........

.

باید به دهان تو رجوع کرد

لبخندت را بوسید

پنجره ی روحت را

آنجا که خواب از سر خیالم پراند

آنجا که بوسه غرق بود

در ابدیت...!


بگو چندبار می توان عاشق یک لبخند شد؟

چندبار می توان غنچه ای را چید

باز در حسرت چیدنش جان داد؟


لبخندت را می بوسم

آنجا که هنوز عشق در اتفاق می افتد!

حالا آغشته ام کن به روحت

یا با من،دهانم را شریک شو...

........

نظر بلند عقابی که آسمان با اوست

چگونه در قفسِ مرغِ خانگی باشد ؟


مرا که طاقت این چند روزِ دنیا نیست

چگونه حوصــله ی جاودانگی باشد ؟!

فاضل_نظرى 

.........

بُگذار...

من بیشتر دوستت بِدارَم

بیشتر عاشقَت باشم

بیشتر بخواهَمَت!

بُگذار...

من بیشتر در آغوشَت بگیرم

بیشتر ببوسَمت

بیشتر ببینَمَت

بُگذار...

من باشم که هر لحظه برایَت می میرَد!

کارهای سخت را بُگذار برای مَردِ داستان!

تو کمی زنانه بخَندی و...

حضرتِ عشق باشی کافی ست!

........


تو بگو 

گرد احساست 

چگونه بچرخم تا 

کرور ...-کرور ؛

پروانه محبوس در قلبم 

پیله را را 

بگشایند !

معصومه_قنبری(ترنم باران )

.........

.


عصر پنجشنبه 

دروغگو ترین

لحظه ی دنیاست 

از یک طرف آدم را

با حال و هوایش خوب میکند

و از طرفی دیگر جمعه را

 به سراغت میفرستد ... 

اصلا یک جور عجیب

مظلوم نمایی میکند

می آید 

دلتنگی اش را میدهد و میرود 

بدون این که کسی دلتنگی

عصر هایش را باور کند

درست عین رفتن های تو 

کاش هیچکس 

پنجشنبه ی زندگی کسی نشود ... 

........

.

دیوانه منم. . .

که هربار مرا از خود می رانی

بازهم عاشقانه می خواهمت

همانی که مدت هاست

بدخلقی هایت را به دل نمی گیرد


دیوانه منم

که در نبودنت

شبی هزاربار می میرم و

 زنده می شوم

همان که

دل کندن را بلد نیست

آری دیوانه منم . . .


جایی نوشته بود :

با دیوانگان مهربان باشید

آنان را دوست بدارید

درعجبم

چرا تو دوستم نداری . . !

من که دیوانه ای بیش نیستم . . .


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۲۹
م.ر م.س

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">