قند پارسی.

فرهنگ و ادب
آخرین مطالب
آخرین نظرات

عاشقانه 34

سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۵۸ ب.ظ

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻





 اینجا نفس من به نفسهای تو بند است

لبخند تو از آن طرف پنجره چند است


هر چند که از فاصله ها اخم تو پیداست

تلخی تو هم باز به شیرینی قند است


می رنجی اگر دست خودم نیست که صد بار

 گفتند رفیقان به من اخلاق توگنداست


با این همه ترفند هنوز اول راهم

از بس که دل فتنه گرت دیر پسند است


بگذار که با موی تو خود را بزنم دار

چون گردن من عاشق گیسوی کمند است


بی ربط اگر هست ببخشید یکی گفت:

هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

مراد_قلی_پور

🌸🌸🌸🌸

.



شمعدانی ات را وقتی قربان صدقه ات میرود

و این شعرها را هم که تو را در هر کلمه

صد بار صدایت میزنند...

دوست دارم!

من دنیا را دوست دارم برای تو...

برای بودنت...

من خودم را هم دوست دارم از وقتی تو را دوست دارد!

اینگونه...

این روزها تمرین میکنم دوست داشتنت را...

تو را باید چنین دوست داشت...

بی حد

بی مرز...

تا جنون

تا سه نقطه ی آخر همین شعر...

........

میوه ی 

ممنوعه ای

پایت 

بهشتم داده ام گر سزای عشق تو 

باشد 

جهنم  

پایه ام

مهدی_عنایتی

.........

.



نانوای محله تان چقدر عزیز است برایم

صبح ها

نان گرم برایت آماده می کند!

همسایه  روبرویی تان را دوست دارم

پیر زن خوش اخلاقی ست و به تو لبخند میزند!

تاکسی ها یی که تو را با احترام در شهر می چرخانند!...

استادت را وقتی بانو خطابت میکند!

قلمت را

جزوه ات را

همکلاسی هایت را هم دوست دارم!

اصلا

من این شهر را

این کشور...

این دنیا را دوست دارم

چون تو در هوایش نفس میکشی...

.......

حس می کنم کنار تو از خود فراترم

درگیر چشم های تو باشم رهاترم


تنهایی ام کم از غمِ دلتنگی تو نیست

من هرچه بی قرارترم ، بی صداترم


قلبی که کنج سینه ی من می زند تویی

من با غمِ تو از خود تو آشناترم !


حالم بد است ، با تو فقط خوب می شوم

خیلی از آن چه فکر کنی مبتلا ترم ... !

اصغر_معاذی

.......

" دلتنگی " ات را چه کار کنم .

دست به دست بدهم تا به کدام مادر

 مُرده ای برسد .

بسوزانمش 

تا دود اش ، چشمِ کدام

 بیچاره ای برود .

دفن اش کنم

 درخت شود میوه بدهد

 تا کدام از راه جا مانده ای

از آن بخورد .

با دلتنگی ات چه کار کنم .

به رودخانه بریزم

 تا ماهیان آزاد را

 روی آب ببینم ..

به دریا ، 

تا آمار نهنگ های به ساحل

 آمده بیشتر شود .!

از کوه پرت کنم 

قل بخورد بزرگ تر شود تا 

بر سر کدام خانه خرابی فرود آید .


 چه کار کنم با دلتنگی ات ..

.........

اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم 

کسی که حرف دلش را نگفت، من بودم


دلم برای خودم تنگ می شود آری

همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم


چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟

اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم

محمدعلی_بهمنی

........

بی تو باران بزند خیس ترین رهگذرم 


تا به صدخاطره با چتر خیانت نکنم 

علی_صفری

........

دوستش می‌دارم

چرا که می‌شناسمش،

به دوستی و یگانگی.

اندوهش

غروبی دلگیر است

در غُربت و تنهایی.

همچنان که شادی‌اش

طلوعِ همه ی آفتاب‌هاست

و صبحانه

ونانِ گرم،

و پنجره‌ای

که صبحگاهان

به هوای پاک

گشوده می‌شود،

و طراوتِ شمعدانی‌ها

در پاشویه‌ی حوض...

احمد_شاملو

.......

ﭘﺮ ﻧﻘﺶ ﺗﺮ از

ﻓﺮﺵ ﺩِﻟﻢ 

ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ


ﺍﺯ ﺑَﺲ ﮐﻪ 

ﮔﺮﻩ ﺯﺩ 

ﺑﻪ ﮔﺮﻩ 

ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ...

 محمد_علی_بهمنی

     🍃🌸🍃

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۲/۰۵
م.ر م.س

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">